به گزارش خبرنگار مهر، قسمت دوم فصل دوم برنامه «برمودا» با حضور مژگان عباسلو شاعر و پزشک از آنتن شبکه نسیم سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.
عباسلو که دوران دانشجوی خود را در آمریکا گذرانده، در بخشی از اینبرنامه به نقل خاطرهای از زندگی در اینکشور پرداخت و گفت: روزی در دانشگاه به دستشویی بانوان رفتم تا روپوش عوض کنم و وارد سالن تشریح شوم. آنجا خانمی تنومند دیدم که با روپوشی کثیف دست میشست. دستشویی از شدت تمیزی برق میزد، آن خانم رو به من کرد و گفت میبینی اینجا چقدر تمیز است؟ ۵ دقیقه دیگر هم بیا نگاه کن. من هم حرف او را تأیید کردم و گفتم بله راست میگویید دست شما درد نکند! آن خانم به شدت عصبانی شد و طوری فریاد زد که کل ساختمان میلرزید. گفت من اینجا استادم نه توالت شور! او در را کوبید و رفت و بقیه حرفهایش را نشنیدم! از بس سر کلاسها نمیرفتم ایشان را ندیده بودم و بعدها دوستانم به من گفتند از بس مشغول شعر و شاعری هستی و سر کلاس نمی آیی نمیدانی او استاد انگل شناسی ما است!
وی به هزینههای بالای درمانی در کشورهای مختلف اشاره کرد و از انتظار ۶ ماهه برای انجام یک ام آر آی در کانادا گفت و ادامه داد: مواجهه با چنینواقعیتهایی باعث شد مهاجرت معکوس کرده و به ایران برگردم.
اینپزشک در بخشی از این گفتگو در واکنش به تصاویری که در نمایشگر برنامه پخش شد، یکی از شعرهایش را خواند. واکنش او به تصویر یک دماسنج اینگونه بود:
تب کردهام پیراهنم ویروس دارد
گلبتههایش داغ نامحسوس دارد
من دیدهام در تب میآید ماه پایین،
ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد
او درباره تصویر کبوتران حرم این شعر را خواند:
هر روز در سکوت خیابان دوردست
روی ردیف نازکی از سیم مینشست
وقتی کبوتران حرم چرخ میزدند
یک بغض کهنه توی گلو داشت میشکست
آنها برای حاجتشان بال میزنند،
حتی یکی به عشق تو آیا پریده است؟
عباسلو در توصیه ای متفاوت به دختران امروزی خواند:
به خواهران غریبم که هر کجای زمین
اسیر تلخی این روزگار بیپدرند
بهار تازه! بگو سقف عشق کوتاه است
بلندتر بنشینند، دورتر بپرند
او با قرائت یکی از شعرهایش با این دو بیت:
کسی که کار جهان لنگ میزند بی او
فرشته نیست، پری نیست، حور نیست زن است
اینشاعر در پایان، زن ایرانی را اینگونه توصیف کرد و در واکنش به تصویری که قفل زدن عشاق بر پلی روی رودخانه سن فرانسه را نشان میداد گفت: خودشان دخیل میبندند بعد ما را مسخره میکنند.
به گزارش خبرگزاری مهر، نشست مهندسی افکار دیجیتال به بهانه عرضه چاپ سوم کتاب «دستکاری در رسانههای اجتماعی» یکشنبه ۹ دی در مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها برگزار شد.
اینبرنامه با حضور حسین انتظامی معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رضا نوروز پور، معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دکتر هادی خانیکی، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و دو مترجم کتاب عباس رضایی ثمرین و رسول صفرآهنگ همراه بود.
عباس رضایی ثمرین، مترجم کتاب دستکاری در رسانههای اجتماعی در این نشست گفت: بر اساس پژوهشها در برخی رویدادهای سیاسی مهم، تا ۶۰ درصد محتوای منتشر شده در توئیتر توسط روباتها تولید یا بازنشر میشود. این روباتها امروزه میتوانند احساسات انسانی را شبیهسازی کنند، در مباحثات شرکت کنند و حتی روابط عاطفی ایجاد کنند. کتاب دستکاری در رسانههای اجتماعی بهعنوان یک اثر پژوهشی مهم، بهخوبی نشان میدهد که چگونه تحول دیجیتال، ماهیت و شیوههای تأثیرگذاری بر افکار عمومی را دگرگون کرده است.
وی افزود: در گذشته، مهندسی افکار عمدتاً از طریق رسانهها یکسویه و با روشهای سنتی انجام میشد. یک پیام از یک منبع مرکزی پخش میشد و مخاطبان بهصورت انبوه آن را دریافت میکردند. اما امروز با پدیدهای بهمراتب پیچیدهتر روبرو هستیم، الگوریتمها میتوانند محتوا را برای هر فرد شخصیسازی کنند، رباتهای اجتماعی میتوانند تعامل انسانی را با دقت بالایی شبیهسازی کنند، هوش مصنوعی میتواند محتوای تأثیرگذار تولید کند و سیستمهای پیشرفته تحلیل داده میتوانند الگوهای رفتاری کاربران را شناسایی و پیشبینی کنند. این یعنی مهندسی افکار در عصر دیجیتال، ظریفتر، هدفمندتر و در عین حال گستردهتر شده است.
اینمترجم در ادامه گفت: در چنین شرایطی، فقط واقعی بودن یا نبودن یک خبر یا تصویر مسئله ما نیست. حتی اگر یک محتوا واقعی باشد، اما در بستری از روایتهای ساختگی منتشر شود، معنای اصلی خود را ازدست داده و به بخشی از یک جریان گستردهتر دستکاری واقعیت تبدیل میشود. اینجاست که میتوان گفت امروزه با نوعی آلودگی اطلاعاتی مواجهیم. یعنی دادههای درست و نادرست چنان در هم تنیده شدهاند که تشخیص آنها بسیار دشوار است. واقعیت این است که امروز با اکوسیستمی از الگوریتمهای هوشمند مواجهیم که نه فقط اطلاعات را دستکاری میکنند، بلکه خودِ فرایند ادراک ما را هدف گرفتهاند.
شکلگیری «توهم اجماع» در شبکههای اجتماعی
رضایی ثمرین بهعنوان سخنران دوم اینبرنامه گفت: محتوایی که در شبکههای اجتماعی میبینید، به شکل بسیار دقیقی برای شما شخصیسازی شده است. الگوریتمها میدانند شما به چه موضوعاتی علاقه دارید، چه دیدگاههایی را میپسندید و حتی در چه ساعاتی بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرید. اینجاست که «حباب اطلاعاتی» تشکیل میشود و نمیگذارد درک واقعبینانهای از دنیای اطراف خود داشته باشید.
وی افزود: بر اساس پژوهشها در برخی رویدادهای سیاسی مهم، تا ۶۰ درصد محتوای منتشر شده در توئیتر توسط روباتها تولید یا بازنشر میشود. این روباتها امروزه میتوانند احساسات انسانی را شبیهسازی کنند، در مباحثات شرکت کنند و حتی روابط عاطفی ایجاد کنند. نتیجه این وضعیت، شکلگیری «توهم اجماع» است که در آن، کاربران تصور میکنند با جریانی طبیعی از افکار عمومی روبرو هستند، در حالی که در واقع با شبکهای پیچیده از روباتها و الگوریتمها تعامل میکنند.
مترجم دیگر کتاب دستکاری در رسانههای اجتماعی گفت: این وضعیت در جامعه ما ابعاد پیچیدهتری دارد. امروز تقریباً همه این را احساس کردهاند که در فضای مجازی ایران، شبکههای سازمانیافته تولید و توزیع محتوا فعالیت گستردهای دارند. این محتواها اغلب با هدف تشدید قطبیشدن جامعه، برجستهسازی اختلافات و ایجاد شکافهای اجتماعی طراحی میشوند. نتیجه این وضعیت، شکلگیری «واقعیت موازی» است؛ جایی که هر گروه اجتماعی روایت خود از حقیقت را دارد و با آن زندگی میکند.وقتی هر رویداد اجتماعی یا سیاسی، بلافاصله با انبوهی از روایتهای متناقض احاطه میشود، مرجعیتهای سنتی اعتبارسنجی اطلاعات – از رسانههای حرفهای گرفته تا نهادهای علمی و دانشگاهی – کارکرد خود را از دست میدهند.
روایتهای متناقض متعدد بر سر آمارهای پایهای مانند نرخ تورم
رضایی ثمرین گفت: این وضعیت به ویژه برای جوامعی مانند ایران که در حال گذار هستند، پیامدهای عمیقتری دارد. در شرایطی که جامعه برای حرکت به سمت توسعه نیازمند گفتوگوی اجتماعی سازنده است، دستکاری سیستماتیک واقعیت میتواند هر تلاشی برای ایجاد همبستگی را خنثی کند. وقتی گروههای مختلف اجتماعی نه تنها بر سر راهحلها، بلکه حتی بر سر تعریف مسائل هم توافق ندارند، چگونه میتوان به سمت حل مشکلات حرکت کرد؟ نمونه روشن این وضعیت را میتوان در مباحث مربوط به مسائل اقتصادی دید. امروز حتی بر سر آمارهای پایهای مانند نرخ تورم یا رشد اقتصادی، روایتهای متناقض متعددی وجود دارد. هر گروه سیاسی یا اجتماعی، با استناد به منابع و دادههای خاص خود، تصویری کاملاً متفاوت از واقعیت ارائه میدهد. در چنین شرایطی، طبیعی است که گفتوگو درباره راهحلهای اقتصادی عملاً به بنبست میرسد.
وی افزود: مسئله دیگر، تضعیف اعتماد اجتماعی است. وقتی شهروندان مدام در معرض اطلاعات متناقض قرار میگیرند و نمیتوانند به هیچ منبعی اعتماد کنند، نوعی بدبینی فراگیر شکل میگیرد. این بدبینی تنها محدود به رسانهها یا نهادهای رسمی نمیشود، بلکه به روابط میانفردی نیز سرایت میکند. در نتیجه، سرمایه اجتماعی که مهمترین عامل توسعه جوامع است، به تدریج فرسایش مییابد. در چنین شرایطی، راه برونرفت چیست؟ قاعدتاً برخلاف آنچه برخی سیاستگذاران تلاش میکنند، نمیتوان و نباید به دوران پیش از انقلاب دیجیتال بازگشت. تجربه جهانی و یافتههای پژوهشی نشان میدهند که محدودسازی و مسدودیت، نه تنها راهحل نیست، بلکه میتواند شرایط را پیچیدهتر کند. در عوض، باید روی چند محور کلیدی تمرکز کنیم. گام اول بازتعریف مفهوم سواد رسانهای است. اینکه شهروندان بتوانند اخبار جعلی را تشخیص دهند، دیگر کافی نیست؛ آنها باید درک عمیقتری از سازوکارهای شکلگیری افکار عمومی در عصر دیجیتال پیدا کنند. باید بدانند چطور الگوریتمها کار میکنند، چگونه محتوا در شبکههای اجتماعی توزیع میشود و چطور میتوان در چنبره حبابهای اطلاعاتی گرفتار نشد.
اینمترجم گفت: گام دوم، تقویت نهادهای مستقل راستیآزمایی و اعتبارسنجی اطلاعات است. جامعه به مراجع قابل اعتمادی نیاز دارد که فارغ از منافع سیاسی و اقتصادی، به بررسی دقیق اطلاعات بپردازند. این نهادها باید با شفافیت کامل کار کنند و روششناسی خود را در معرض نقد عمومی قرار دهند. رویکردهای کارآمد در حوزه تقنین و البته راهکارهای فنی با هدف کاستن از آسیب پذیری پلتفرمها از تولیدکنندگان پروپاگاندای رایانشی و محتوای دستکاری شده، گامهای دیگری است که در دنیا از آن استفاده شده و در برخی کشورها نتایج خوبی به بار آورده است.
دروغ پراکنی از طریق رسانههای اجتماعی، یکی از ۱۰ خطر جدی پیشِروی بشر
حسین انتظامی هم در ایننشست گفت: بحث تأثیرگذاری جدی شبکههای اجتماعی از طریق روباتها برای نخستین بار در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا مطرح شد. کمپین دمکراتها معتقد بود روسها از طریق دستکاری در رسانههای اجتماعی آمریکایی، به نفع ترامپ کار کردهاند. پروپاگاندای رایانشی در همه پرسی برگزیت (بریتانیا) و انتخاباتهای سایر کشورها نیز تکرار و به یکی از چالشهای دمکراسی تبدیل شد، به نحوی که بعضی متخصصان از بیم بالا بودن احتمال این اختلال، عجالتاً تحدید آزادی بیان را پیشنهاد کردهاند.
وی افزود: دروغ پراکنی از طریق رسانههای اجتماعی به قدری فراگیر شده که مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۱۴ این مسأله را به عنوان یکی از ۱۰ خطر جدی پیشِروی بشر معرفی کرده است. انتشار ویروس گونهی اخبارِ ناخواسته (هرزنامه)، کمپینهای دروغ پراکنی، نشتهای خبریِ تاکتیکیِ هماهنگ شده، روباتهای سیاسیِ خودکار که گفتمان عمومی را به شکل برخط تحریف میکنند و هدف قراردادن نظر افرادی که مستعد پذیرشِ پیامهای دستکاری شدهاند، همگی ابزارهای جدیدی از قرن بیست و یکم هستند.
معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه گفت: رسانهها از دیربازیکی از بازیگران اصلی و بلکه جهت دهنده مصرف بودهاند؛ چه در حوزه تجاری (یعنی کالا و خدمات) و چه در بازاریابی سیاسی که در انتخابات رخ مینماید. به همین جهت پروپاگاندا از ابزار آنها بوده است. با ظهور رسانههای اجتماعی– که چارچوبهای راستیآزمایی، دروازهبانی و حرفهایگری «رسانههای جمعی» را ندارند- و همگان به صورت توأمان مصرفکننده / تولیدکننده هستند بحث پروپاگاندا جدیتر شده؛ بویژه با دخالتهای ماشینی، گسترده و فراگیر.
انتظامی گفت: با توسعه و بتدریج سیطره ماشین، چالشهای جدیدی برای بشر ایجاد شده و همچنان میشود؛ به طوری که پیش بینیهای تخیلی اما نگرانکننده آخرالزمانی در ادبیات و سینما را تداعی میکند. ترولها (اوباش مجازی) و روباتها و سایبورگها (اتوماسیون ماشینی با مداخله همزمان انسانی) در شبکههای اجتماعی نیز فعالاند و در ساخت و جهت دهی به افکار عمومی، نقشی نگران کننده یافتهاند. این کتاب که در ۲۰۱۹ نوشته شده با مطالعات موردی در ۹ کشور روسیه، آمریکا، چین، اوکراین، کانادا، لهستان، تایوان، برزیل و آلمان، با تمرکز بر فیسبوک و توئیتر، دستکاریهای کمپینهای سیاسی بر انتخابات و شکلدهی افکار عمومی را بررسی میکند. این پژوهشها ماهیتی میان رشتهای دارند (ارتباطات، علوم سیاسی، علوم اجتماعی و علوم کامپیوتر) و از این جهت ارزشمندترند. هر فصل کتاب از سه زاویه قابل استفاده است: نخست، روششناسی نویسندگان که دیدگاهی نو در پژوهش داده است. زاویهی دوم مربوط به اندوختههای فنی و تخصصی لازم برای فهم پروپاگاندای رایانشی است و زاویهی سوم، فهم تئوریهای سیاسی و علوم اجتماعی است که کاربست ابزار پروپاگاندا را برای رسیدن به اهداف مورد نظر برجسته کرده است.
وی همچنین گفت: چالش اصلی این است؛ چگونه دمکراسیها در حین حفاظت از حریم خصوصی باید امنیت را افزایش دهند؟ شاید توسعه سواد رسانهای که مخاطب را از حالت انفعال و پذیرشِ صرف، بیرون میآورد و به او ابزار و توانایی بازشناسیِ فکت از فیک را میدهد، تا حدی چارهی کار باشد. مخاطب با برخورداری از سواد رسانهای، بصیرت میباید و میتواند فیک نیوزها و جریان سازیهای برساخته از آن را پالایش کند؛ هر چند حکمرانی در عصر جدید نیز در این زمینه، بیمسئولیت نیست.
با اصول حاکم بر رسانه سنتی نمیتوان در رسانه اجتماعی سیاستگذاری کرد
معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه سخنانش گفت: درمان بسیاری از دردها شفافیت است. «رسانه اجتماعی» و «رسانه جمعی» دو پارادایم متفاوت هستند؛ در پارادایم نظریهها تعریف میشوند و هر یک از این رسانهها پارادایم و نظریه خودشان را دارند. به عنوان مثال در پارادایم رسانههای جمعی با توده، طرف هستیم و رسانهها امکان تأثیرگذاری بیشتر دارند. در پارادایم رسانههای اجتماعی دیگر چیزی به اسم دروازهبانی نداریم. اگر با اصول حاکم بر رسانههای سنتی بخواهیم برای رسانههای اجتماعی سیاستگذاری کنیم، با اختلال مواجه میشویم.
انتظامی در پایان گفت: درمان بسیاری از دردها از نظر من شفافیت است. شفافیت به این معناست که پیش بینی پذیری داشته باشیم. در فضای رسانه اجتماعی به راحتی میشود با اسم مستعار کار کرد. در این حالت مسؤولیت پذیری کاهش پیدا میکند. هر چقدر به شفافیت دامن بزنیم نگرانی مسؤولیت ناپذیری کمتر میشود. شفافیت موجب میشود، اعتماد عمومی ایجاد شود و سرمایه اجتماعی به عنوان متغیر بحرانی فعلی کشور بالا برود. یکی از ویژگیهای جدید فضای رسانهای این است که به راحتی با اسم مستعار میشود کار کرد و میدانیم که وقتی اسم مستعار باشد مسوولیتپذیری به طور اتوماتیک کاهش پیدا میکند.
به گزارش خبرنگار مهر، دو کتاب «قصه درخت هلو» و «پروانه و بنفشه وحشی» بهقلم و تصویرگری گیزلا وارگا سینایی همسر خسرو سینایی کارگردان فقید سینمای ایران، بهتازگی توسط انتشارات بایگانی منتشر و راهی بازار نشر شدهاند.
گیزلا وارگا سینایی نقاشی است که به ادبیات عشق می ورزد. او در آخرین سال جنگ جهانی (۱۳۲۳ شمسی) در مجارستان به دنیا آمد و تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشکده هنرهای کاربردی وین به پایان رساند. در وین و پس از یک کنسرت موسیقی با خسرو سینایی فیلم ساز ایرانی آشنا شد، با او ازدواج کرد و سال ۱۳۴۷ به ایران آمد.
به گفته گیزلا، ابتدا و پیش از یادگیری زبان فارسی، سینایی و او با زبان آلمانی با هم صحبت میکردند و این زبان را به دخترانشان هم آموخته بودند. گیزلا وارگا سینایی ابتدای دهه ۱۳۵۰ سه قصه «پروانه و بنفشهی وحشی» «قصهی درخت هلو» و «سماور» را برای دخترانش یاسمین و سمیرا به زبان آلمانی نوشت و دو قصه نخست را تصویر سازی کرد. خسرو سینایی که به همسرش «گیزلای قصه گو» میگفت، اینقصهها را به فارسی برگرداند. اما فرصت انتشارشان را پیدا نکرد.
تصاویر و قصههای مورد اشاره حدود چهار دهه در آرشیو کارگاه نقاشی گیزلا پنهان مانده بودند تا در نهایت در قالب عناوین «کتاب ماه»، واحد کودک و نوجوان انتشارات بایگانی منتشر شدند.
هر دو کتاب با ۲۴ صفحه، شمارگان ۹۰۰ نسخه و قیمت ۲۵۰ هزار تومان عرضه شدهاند.
به گزارش خبرنگار مهر، نشست «سعدی و مولوی، درنگی در رابطه تاریخی و ادبی سعدی و مولوی» به مناسبت عُرس مولانا شامگاه دوشنبه ۱۰ دی در تالار دکتر محمود افشار مؤسسه لغتنامه دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی دانشگاه تهران برگزار شد.
اولینسخنران این نشست ایرج شهبازی، عضو مؤلفان لغتنامه بزرگ فارسی بود که درباره موضوع روابط سعدی و مولوی به بیان مقدمهای پرداخت و سخنانش را با بیان همزمانی این دو شاعر آغاز کرد.
وی گفت: سعدی و مولانا هر دو دقیقاً در یک زمان زندگی میکردند، در یکی از تاریکترین ادوار تاریخ سیاسی اجتماعی و اقتصادی ایران یعنی در قرن هفتم در دوره مغول. سال تولدشان بسیار به هم نزدیک است. مولانا تقریباً مشخصه که ۶۰۴ به دنیا آمده سعدی هم به احتمال زیاد حدود ۶۰۰ به دنیا آمده، یعنی سعدی ۴ سالی از مولانا زودتر به دنیا آمده است. مولانا ۶۷۲ از دنیا رفته و به احتمال زیاد سعدی در ۶۹۲. یعنی سعدی ۲۰ سالی بیشتر از مولانا زندگی کرده. بنابراین تمام زندگی مولانا معاصر بوده با سعدی. از شگفتیهای روزگار واقعاً این است که شاهکارهای اینها هم تقریباً همزمان آفریده شده. یعنی سعدی گلستان و بوستان را در ۶۵۵ و ۶۵۶ قمری سروده و مولانا به احتمال زیاد در ۶۵۸ مثنوی را شروع کرد و به احتمال زیاد در ایامی که مولانا مشغول سرودن غزلهای خودش بوده سعدی هم همزمان غزلهای خودش را میگفته و این یکی از عجایب تاریخ ماست که دو تا نابغه تراز اول در یک زمان زندگی میکردند.
اینپژوهشگر در ادامه با اشاره به روایتهایی مبنی بر دیدار بین سعدی و مولوی (با توجه به سفرهای سعدی به حلب و دمشق و همزمانی این سفرها با حضور جلال الدین بلخی در شامات) وجود این دیدارها را محتمل میداند. اما نمونههای اشاره شده در منابع را با ذکر دلایل تاریخی مردود دانست و گفت: در آثاری که راجع به سعدی صحبت کرده اند درباره این موضوع هیچ اطلاعاتی وجود ندارد که سعدی با مولانا ملاقات کرده باشد، ولی در آثاری که سبقه صوفیانه دارند یا به مولانا علاقه دارند ما حداقل دو سند داریم که در آنها اشاره شده که این دو با هم ملاقات داشتند، و سعدی مرعوب شخصیت مولانا شده و مرید مولانا شده و تحت تأثیر مولانا قرار گرفته است. یکی از این سندها در کتاب عجایب البلدان و دیگری هم مناقب العارفین افلاکی است. گذشته از این دو سند مهم، دو روایت هم راجع به سعدی و مولانا وجود دارد که در اینها دیگر سعدی مرید مولانا و علاقهمند مولانا نیست، بلکه منتقد مولاناست.
وی در ادامه گفت: فروزانفر به کتاب عجایب البلدان احتمالاً منظور کتاب زکریای قزوینی بوده که از نظر زمانی هم سن سعدی بوده ولی ده سال پس از مولانا و ده سال پیش از سعدی از دنیا رفته است. در عین حال روایتی که میگوید سعدی میخواهد غزلی به سبک مولوی بگوید اما با سرودن مصراع اول طبعش خشک میشود و بعد در دیداری مولوی این غزل را کامل میکند، نمیتواند درست باشد چرا که اساساً غزل کامل در دیوان سعدی موجود است و نه در بین غزلیات شمس و دیوان کبیر. از ویژگیهای شعری هم با شناخت تفاوت هر دو شاعر برمی آید که غزل مورد نظر سروده سعدی است. همچنین روایت مندرج در کتاب روضات الجنات به دلیل فاصله نزدیک به دو قرن از اعتبار لازم برخوردار نیست.
شهبازی در ادامه به بررسی روایت دوم پرداخت، که در آن حاکم وقت شیراز به نام ملک شمس الدین هندی نامهای به سعدی مینویسد واز او تقاضا میکند: که غزلی غریب که محتوی بر معانی عجیب باشد، از آن هر که باشد بفرستید تا غذای جان خود سازم. و سعدی هم این غزل مولوی را میفرستد که «هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست» و ملک شمس الدین که مرید سیف الدین باخرزی بوده آنرا برای وی مرقوم میکند و الی آخر. که با توجه به اطلاعات دقیق تاریخی از حضور باخرزی در بخارا این روایت ضعیفی است. ضمن اینکه در فهرست اسامی اتابکان فارس که امروزه همه آنها را با تاریخ حکمرانی شأن میشناسیم، نامی از ملک شمس الدین هندی وجود ندارد.
اینپژوهشگر در ادامه گفت: آنطورکه استاد فروزانفر و دیگران حدس زدند افلاکی در واقع اشتباه کرده و میخواسته از شمس الدین جوینی صاحب دیوان فارس یاد بکند، که سعدی خیلی بهش علاقه دارد. اما مشکل کجاست؟ اینجاست که طبق نقل تاریخ وصاف در سال ۶۷۱ شمس الدین صاحب دیوان فارس شده و مولانا ۶۷۲ از دنیا رفته. یک خطای دیگر هم وجود دارد که اصلاً قابل حل نیست. افلاکی میگوید که شمس الدین هندی که مَلک مُلک فارس بوده، از مریدان سیف الدین باخرزی بوده. ما به قطعیت میدانیم که سیف الدین باخرزی در ۶۵۸ از دنیا رفته و شمس الدین جوینی در ۶۷۱ یعنی حداقل ۱۳ سال بعد به صاحب دیوانی فارس رسیده است. بنابراین قطعاً از جهت تاریخی این سخن افلاکی مخدوش قلمداد میشود.
وی گفت: هدف عمده این کتابها و روایات جعلی و غیردقیق و بی اساس، به کرنش وادار کردن جامعه و بزرگان و ثروتمندان در برابر صوفیان و عارفان است؛ طوری که مقام آنها را با تحقیر دیگر بزرگان و صاحبنظران بالا ببرد و فرصت تشکیک و مخالفت را از همه بگیرد. افلاکی عموم بزرگان زمانه از شاه تا وزیر و دانشمند و شاعر و صوفی را میاورد و در مقابل مولانا و خانواده او تحقیر میکند و آنها را مرعوب میکند تا نشان بدهد که مولانا از همه آنها بالاتر است. نسبت به این کتابها واقعاً باید احتیاط کنیم و اینها را بهعنوان واقعیتهای تاریخی در نظر نگیریم. با توجه به شهرتی که سعدی در زمانه خودش داشته و شعرهای او خیلی زود به دورترین نقاط سرزمینهای آن موقع میرفته؛ بعید نیست که افلاکی و دیگران شهرت سعدی را شنیده باشند و برای اینکه مقام مولانا را بالا ببرند، داستانی ساختند و با این داستان خواستند برتری مولانا بر سعدی را اثبات بکنند. او گفت: حدیث دلدادگی سعدی به مولانا اگرچه برای علاقهمندان مولانا خیلی شیرین است، ولی به نظر من قطعاً از مقوله رؤیا پردازیهای مریدان است و ما باید آن را با احتیاط کنار بگذاریم و اعتباری براش قائل نباشیم.
شهبازی در ادامه با اشاره به اینکه «اگر سعدی این طور شیفته مولوی شده بود، بعید بود نامی از او در آثار خودش نبرد»، به روایاتی مبتنی بر رویارویی سعدی و مولوی اشاره کرد و گفت: اینغزل معروف مولوی را شنیدهایم:
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
این غزل را در مقابل غزلی از سعدی قرار میدهند با این مطلع:
از جان برون نیامده جانانت آرزوست
زنار نابریده و ایمانت آرزوست
اول اینکه مبنای این ادعا اساساً معلوم نیست، و دوم این غزل طبق گفته غلامحسین یوسفی که غزلیات سعدی را بر اساس ۱۷ نسخه قدیمی تصحیح و چاپ کرد، در ۱۴ نسخه وجود ندارد و فقط در سه نسخه وجود دارد؛ خود استاد یوسفی هم میگوید این غزل مستند نیست و مال سعدی نمیتواند باشد. از طرفی در غزل مولوی هیچ ادعایی وجود ندارد و فقط بیان آرزوست، که سعدی بخواهد پاسخی بهش بدهد. به باور دکتر شفیعی کدکنی این غزل که سروده سعدی نیست، احتمالاً در پاسخ به غزلی از شمس الدین محمد سجزی (یا سجستانی یا سگستانی یا سیستانی) سروده شده است، با این مطلع:
دیدار تو خدایا چندانم آرزوست
که از بهر آن مفارقت جانم آرزوست
شهبازی در پایان سخنانش با اشاره به روایتی از بوستان سعدی که با این بیت آغاز میشود:
شنیدم که مردیست پاکیزه بوم
شناسا و رهرو در اقصیِ روم
اینپژوهشگر در ادامه گفت: بعضی از بزرگان گفته اند به احتمال زیاد سعدی در اینجا دارد به مولانا حمله میکند! در واقع عدهای گفتهاند که آن عارف رومی که شیرین سخن بوده ولی مهمان نواز نبوده، مولانا بوده و سعدی این داستان رو در تعریض به مولانا گفته! او گفت: واقعاً هرچه جستجو کردم که سند این سخن را پیدا کنم، نشد. تا جایی که میدانم سندی برای این در هیچ کدام از متون قدیمی نیامده. از طرف دیگر با سخنان مولانا در مثنوی و دیوان شمس و با آنچه که از سیره او از طریق کتابهای قدیمی میدانیم، او مطلقاً چنین کسی نبوده. او به تمام معنا یک انسان جوانمرد، بخشنده، دریادل و پاک باختهای بوده که در ارتباط با انسانها از خودش میگذشته… قطعاً این کسی که سعدی دارد توصیف میکند نمیتواند مولانا باشد. من فکر میکنم که این قطعه در واقع برای صوفی نمایانی که به نام عبادت از مردم فاصله میگرفتند و بزرگواری و بخشندگی در وجودشان نبوده گفته شده است.
شهبازی در پایان ضمن جمع بندی بررسی چهار روایت، با توجه به همزمانی حضور سعدی و مولوی در حلب و شام دیدار آن دو را محتمل دانسته و گفت: به آسانی نمیشود در اصل ملاقات مولانا و سعدی تردید کرد، اما نکته در اینجاست که اگر این دو تا واقعاً ملاقات کرده باشند، آیا صرف ملاقات میتواند ثابت کند که اینها از هم تأثیر پذیرفتند و بر همدیگر تأثیر گذاشتهاند؟ به نظر من نه. غزلهای مولانا و مثنوی مولانا در قرن هفتم به دلیل تفاوتهای بنیادین با جریان شعری غالب، رواج زیادی در بیرون محیط خانقاه نداشته، و باید شخص اهل عرفان و معنویت باشد تا با شعرهای مولانا ارتباط برقرار بکند. در حالی که شواهد زیادی موجود است که سعدی و غزلیاتش در همان زمان حیات خودش شهرت عالمگیر پیدا کرده و او به چنان شهرتی رسیده بود که شعرهای او مرزهای شیراز و ایران را درنوردیده بود و به خارج از ایران رفته بود. بنابراین احتمال اینکه مولانا غزلیاتی از سعدی را شنیده باشد واقعاً وجود دارد، ولی احتمال اینکه مولانا در بوستان و گلستان سعدی تأثیر گذاشته باشد را باید به کلی منتفی دانست.
این عضو لغت نامه دهخدا گفت: تفاوتهای سعدی و مولوی در بلاغت و معنا، تفاوت در شیوه روایت و قصه گویی و… در آثارشان، نشان میدهد که تاثیرپذیری و تأثیرگذاری صحت ندارد؛ حتی اگر مولانا و سعدی روزها و ماهها با هم زندگی کرده باشند.
در پایان برنامه، موسیقی سنتی توسط صابر سوری، امیرفرهنگ حاتمی و فرهاد صفری بر اساس غزلیاتی از مولوی اجرا شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «صولت مرگ» نوشته فرزاد امینی بهتازگی توسط نشر نقره منتشر و راهی بازار نشر شده است.
مولف اینکتاب درباره آن میگوید صولت مرگ، شرح و نظری است بر تفکری نوآیین و مدرن درباره درام و انسانی که بازیگرِ این درامِ مدرن است؛ نوآیینی و مدرنیتهای که با صادق هدایت آغاز میشود و با سودابه فضایلی ادامه پیدا میکند.
نمایشنامههای سودابه فضایلی با نامهای کرکس، مغزهای چوبیها، کمبوجیه چپترین نخاع، پیش از این در کتابی با عنوان گنجینه ادبیات نمایشی ایران توسط نشر افراز منتشر شده بودند، و اکنون کتاب صولت مرگ برای تشریح مفاهیم و نشانههای ایننمایشنامهها چاپ شده است.
امینی در اینکتاب تلاش کرده توضیح دهد آن امر مدرنِ نوآیین در درام چه بوده و چطور زیر سایه انواع تفکرات واقع گرایانه اجتماعی، همچون رئالیسم ارسطویی و رئالیسم سوسیالیستی، در ضدیت با مدرنیته دوران، در محاق فرورفته».
بخش دیگر این کتاب تمرین نگاری نمایشنامه کرکس است که امینی آنرا در مهرماه سال ۱۴۰۰ در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برد. از نمایشهای دیگر او میتوان به ترس و لرز، یازده جریحه روح، عشق سالهای وبا، الکترا و هیپولیت اشاره کرد. «صور آگاهی نگونبخت در نظر هگل» نیز کتابی است که اینمولف پیشتر منتشر کرده است.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: اولینجشنواره ناداستان «پلک» بناست با محوریت پوشش اجتماعی برگزار شود.
معصومه امیرزاده دبیر اینرویداد است که به بهانه شکلگیری و فعالیت اینجشنواره ادبی درباره یکموضوع اجتماعی با او به گپ و گفت نشستیم.
مشروح اینگفتگو در ادامه میآید؛
* خانم امیرزاده بستر تمام محورهای تعیین شده جشنواره پلک، پیرامون بحث پوشش اجتماعی است. چرا این موضوع را انتخاب کردید؟
در چند سال اخیر بهدلیل تحولات اجتماعی و مطالبهها، سؤالها و شبهات مطرح شده پیرامون حجاب و پوشش، شاهد تغییری چشمگیر در فضای اجتماع هستیم. هیچ فردی در عرصهها و جایگاههای مختلف اجتماعی نمیتواند نسبت به این تغییر بیتفاوت باشد. به همین دلیل جشنواره ادبی پلک این فرصت را برای نویسندهها و دیگر مردم فراهم کرده تا احساس و تفکر خود را نسبت به بحث حجاب و تحولات اجتماعی اخیر در جامعه بیان کنند.
* منظور شما از پوشش اجتماعی چیست؟ آیا منظور حجاب ظاهری است؟
منظور ما حتی صرفاً حجاب ظاهری هم نیست. بلکه منظور، پوشش در اجتماع است؛ به هر شکلی که وجود دارد. بهعنوان مثال وقتی میگوییم یکی از محورهای ما پوشش اجتماعی و طبیعتگردی است، اینمفهوم را در دایره گستردهای جا دادهایم. به اینمعنا که حتی کسی که حجاب اسلامی ندارد ولی باحیا است و تعهداتی دارد، تمایل ندارد با هر شکل و ظاهری در اجتماع حضور پیدا کند.
یا در مثالی دیگر، خانمهایی هستند که ظاهر محجبهای ندارند و بعضاً پایبند به حجاب ظاهری نیستند، اما بهدلیل حیا و حفظ حریم شخصی مایل نیستند در بیمارستان پزشک، دستیار پزشک و حتی کمک پرستار آنها مرد باشد. چه بسا خانمی دوست دارد بر اساس قومیت خودش، پوششی متفاوتی را تجربه کند. حال سوال اینجاست که، آیا پوششهای مختلف بر اساس اقوام به اندازه لزوم در بازار موجود است؟ از آن مهمتر آیا جامعه پذیرای این تنوع پوشش بوده و از آن استقبال میکند؟ در حقیقت مسئله ما عمیقتر و فراتر از مسئله حجاب است. مسئله ما این است که وقتی شما بهعنوان شهروند یک جامعه از خانه بیرون میآیید چه میبینید. آن نگاه مهم است. آنچه به عنوان پوشش در جامعه میبینید میتواند بهعنوان یک مسئله مطرح شود و در برابر آن واکنش ایجاد شود؛ مثبت یا منفی.
* در یکی از محورها به بایدها و نبایدهای پوشش اجتماعی در مکانهای تفریحی و طبیعتگردی پرداختهاید، چرا مراکز اداری و شرکتهای خصوصی را جزو محورهای جشنواره قرار ندادید؟
پیشنهاد خوبی است و میشود در سالهای بعد این موضوع را به محورهای دیگر اضافه کرد. اما طبیعتگردی به این دلیل انتخاب شد که در منظر عام و در دیدرس عموم است و هر رهگذری که مثلاً از کنار یک پارک عبور میکند یا حتی کسی که در وسیله نقلیه خودش نشسته شاهد پوشش دیگران است. این عام بودن و در معرض دید بودن برای ما مهم است.
* تأثیر رسانه و پوشش اجتماعی یکی از محورهای اینجشنواره است. سؤالی که ایجاد میشود این است که چرا بحث رابطه مستقیم پوشش اجتماعی با حکومت و نیز نقش مسئولین و ارائه راهکارهای متفاوت از سمت آنها را از محورهای جشنواره در نظر نگرفتید؟
مسئله رسانه و پوشش به این دلیل مطرح شد که بخشی از رسانههایی که با آنها در ارتباط هستیم، تحت لوای حاکمیت تعریف میشوند اما بخش دیگری از رسانهها اصلاً تحت مدیریت حاکمیت قرار نمیگیرند. به این معنی که تنها حضور و اختیاری که حاکمیت در آن رسانهها دارد بحث فیلترینگ است، یا رصد برای پیگرد تخلفات در فضای مجازی. یعنی گردانندگان آن رسانهها اکثراً مردم ایران و بخشی از آن هم از کشورهای دیگر هستند. پس نمیشد مستقیماً به یک بُعد از رسانه اشاره داشت. در کل ما به مجموع آنچه که بهعنوان رسانه در کل دنیا تعریف میشود و نسبتش با بحث پوشش، اشاره داریم به این خاطر که مخاطب عام در سراسر دنیا از آن تأثیر میگیرد به همین خاطر علاوه بر نویسندگان، از دیگر افراد جامعه هم خواستیم دیدگاهشان را در ارتباط با پوشش اجتماعی در قالب تجربهنگاری با ما به اشتراک بگذارند.
* هدف نهایی شما از برگزاری این جشنواره ادبی چیست؟
میخواهیم جشنواره پلک در مقام تماشا ایستاده و مثل یک آینه عمل کند و همچنین به مخاطب خود در سراسر کشور فرصت بیان دیدگاهش را نسبت به تحولات اجتماعی در خصوص امر پوشش بدهد؛ چون به نظر میرسد مطالباتی از سمت مردم در مورد پوشش اجتماعی وجود دارد که همیشه در تقابل مردم با مردم تعریف میشود اما در پلک این فرصت وجود دارد که هر فرد از منظر و نگاه خودش تجربیاتش را در قالب کلمه بیان کند و در دسترس سایرین قرار بدهد چون برای ما مهم است یک بار شنونده و خواننده حرف و سخن مردم باشیم و احساسات و ادراکات آنها را از وضعیت پیرامونشان بخوانیم.
* جشنواره پلک تحت حمایت ارگان خاصی برگزار میشود؟
بله مرکز آفرینشهای حوزه هنری تهران و روایتخانه شهر اصفهان دو مرکزی هستند که از جشنواره حمایت میکنند.
*آیا این جشنواره فقط در تهران برگزار میشود؟ یا استانهای دیگر هم در آن دخیلاند؟
این جشنواره ملی است و تمام هموطنان از سطح کشور میتوانند در آن شرکت کنند. همچنین شرکت در این جشنواره محدودیت سنی ندارد و تمامی افراد با هر گروه سنی میتوانند در آن شرکت کنند.
به گزارش خبرنگار مهر، جلسه رونمایی و معرفی کتاب «فیلسوفان امید» شامل مجموعه گفتگوهای سارا فرجی خبرنگار اندیشه با اساتید فلسفه، با حضور نجفقلی حبیبی، منوچهر صدوقی سها، نادیا مفتونی، مالک شجاعی، علیرضا منجمی و علی درستکار در خبرگزاری مهر برگزار شد.
نجفقلی حبیبی استاد فلسفه و مصحح آثار فلسفه اسلامی در ابتدای این نشست گفت: وجود نویسندگان جوان در حوزه اندیشه ما را به آینده امیدوار میکند و نوید آینده روشن در این کشور را میدهد. وی افزود: در گفتگویی که با خانم فرجی داشتم و در کتاب چاپ شد بیشتر قصدم این بود که بگویم جوانان باید با همه دشواریها و سختیهای زمانه روی پای خود بایستند و راهی برای حل مشکلات پیدا کنند.
وی افزود: عموم بزرگان ما مانند دکتر زرین کوب همگی بر سختیهای بسیاری فائق آمدند. درباره خودم میتوانم بگویم خداوند چراغی را در دلم روشن نگاه داشت تا به سختیها فائق آیم. تصور میکنم دعای پدر و مادر در این زمینه بسیار تأثیرگذار است و به عقیده من جز توکل و عنایت الهی هیچچیز نمیتوانست به من در حل مشکلات کمک کند. زمانی که به سراغ کتابخانههای جهان میروید خواهید دید که بزرگترین بخش کتابخانه ها در اختیار آثار ایرانی است. ما اندیشمندان بزرگی مثل ابن سیناها که چراغ امید را روشن نگه داشتند داریم. فارابی با همه عظمتش سختیهای بسیاری داشته و کم میبینید کسانی را که سختی نکشیده باشند و جزو مفاخر باشند. بنابراین تاریخ ما از این نظر درخشان است و مردم ایران، مردم بزرگی هستند.
اینپژوهشگر فلسفه در پایان گفت: جوانان ما نباید امیدشان از ایران قطع شود. بیش از نیمی از تاریخ جهان متعلق به ایران است و مردمان ایران بزرگ و باهوشاند. ایران تمدن باشکوهی دارد بنابراین این فرهنگ ایران است که غنی بوده است. امروز اگر میخواهیم در دنیا بزرگ شویم باید دانشمندان مان را بزرگ و کوشش کنیم که دلسردیها به وجود نیاید. امیدوارم در کتابهای مان امید را پرورش دهیم چون گاهاً نویسندههایی داریم که با کتابهایشان ناامیدی را تزریق میکنند که این خیانت بزرگی است.
سخنران دوم جلسه نادیا مفتونی استاد فلسفه دانشگاه تهران بود که گفت: فارابی در بحث مدینه فاضلهش از پنج طبقه سخن گفته است؛ طبقه اول، طبقه انبیا و حکماً، طبقه دوم، طبقه نویسندگان و شعرا که من آن را اهل هنر و رسانه نامیدم و قصدم این است که بگویم شأن رسانه و هنر در مدینه فاضله این است که برنامه ریزی حاکمیت الهی و حکمی را برای جمهور منتقل میکند و به طور خلاصه قصدم این است که بگویم رسانه و خبرنگار در مدینه فاضله فارابی جایگاه و شأن بسیار بالایی دارد. البته هنر و رسانه فاضله.
مالک شجاعی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هم در اینبرنامه گفت: در مجموعه آثار سهروردی که از عجایب تاریخ ما هستند، رسالهای به نام کلمه التصوف وجود دارد که سهروردی در آنجا عبارتی دارد با این مضمون که در روز قیامت که خلایق محشور میشوند، از هر هزار نفر ۹۹۹ نفر قتیلالعبارات و کشته عبارات هستند. شاید یکی از راههای عبور از این بحران، دامن زدن به گفتگو باشد و از این منظر کتاب «فیلسوفان امید» نجات بشر از بحران قتیلالعبارات است و نتیجه اینکه ما امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند گفتگوهای ثمربخشی هستیم که منتج به امید شود.
وی افزود: به نظر من کتاب عنوان بسیار هوشمندانه انتخاب شده و همانطور که در مقدمه هم اشاره شده مشخص است که «امید» از دغدغههای ایشان است. حاصل گفتگوهای ایشان ایجاد نوعی «امید اجتماعی» است که خلأ آن به شدت در جامعه امروز احساس میشود. ریچارد رورتی از فیلسوفان معاصر هم کتابی با نام «فلسفه و امید اجتماعی» دارد و غیر از ایشان افراد دیگری که در گفتمان فلسفی چپ قرار دارند نوعی نگاه معطوف به امید اجتماعی دارند و البته قبل از آنها (در گفتمان چپ) در سنت اسلامی و مسیحی هم بحث امید را در سنت اتوپیا اندیشی و سنت نگارش رسالههای ناظر به مدینه فاضله میبینیم. چون اهل مدینه فاضله به دنبال امید هستند منتها فیلسوفانی که به دنبال امید هستند نمیخواهند به هر قیمتی امید را به دست بیاورند بلکه میخواهند از راههای عقلانی و معرفت بخش به «امید» برسند.
این نویسنده و پژوهشگر فلسفه ادامه داد: فقط هم رورتی نیست که به بحث امید پرداخته افراد دیگری چون فارابی، گابریل مارسل و آگوستین نیز به این موضوع پرداختند و درباره عشق و امید صحبت کردند. بنابراین به خانم فرجی، خانواده و خودمان باید بابت انتشار این کتاب تبریک بگویم.
شجاعی گفت: به نظر میرسد فضای فکریفرهنگی ایران در اینجا و اکنون بیش از هر وقت دیگری به آرای دیلتای نیاز دارد چون دیلتای برای اولین بار در فلسفه غرب این بحث را پیش کشیده که علوم انسانی برای انسان امروز چه معنایی دارد و چه جایگاه و کارکردی دارد؟ دیلتای در برابر هجمه علوم طبیعی از علوم انسانی دفاع میکند و میگوید: ما عالمان علوم انسانی، فقیران غنی هستیم. و این یعنی عالمان علوم انسانی دستشان پُر از مفاهیم است ولی کاربست این علم در جامعه غایب است.
وی در پایان گفت: اهمیت کتاب خانم فرجی هم در این است که فلسفه چه نقشی در سبک زندگی ایرانیان دارد و کجای جامعه قرار دارد. ۱۲ استادی که در کتاب «فیلسوفان امید» با آنها گفتگو شده هرکدام مثال نقض جدی برای هجمه نیهیلیسم و نسبی گرایی در جامعه معاصر هستند.
به گزارش خبرگزاری مهر، طبق اعلام دبیرخانه پنجمین کنگره ملی شعر مکتب گمنامی، مهلت ارسال آثار به این کنگره تا ۲۷ دی ۱۴۰۳ تمدید شد.
این کنگره با محوریت تکریم چهل سال مجاهدت خاموش مدافعان امنیت وطن و سربازان گمنام امام زمان(عج) در اولویتهای موضوعی «چهل سال مجاهدت خاموش در پایگاه عظیم مبارزه و جهاد، در دفاع از تمامیت ملی، سرزمینی و تمدنی ایران»، «چهل سال اقتدار و امنیت با مشارکت مردم»، «گمنامیِ مدافعان امنیت وطن، حتی در میان اطرافیان و خانواده» و «مدافعانِ پنهانِ امنیت؛ پدرانی برای تمام کودکان ایران» برگزار میشود.
شاعران برای شرکت در این کنگره میتوانند آثارشان را در بخشهای «شعر سنتی»، «شعر نو و سپید»، «شعر کودک و نوجوان» و «ترانه، سرود و تصنیف» تا ۲۷ دی ۱۴۰۳ به دبیرخانه کنگره ملی مکتب گمنامی ارسال کنند. همچنین سایت کنگره مکتب گمنامی به نشانی الکترونیکی https://maktabegomnami.ir برای کسب اطلاعات بیشتر پاسخگوی شاعران خواهد بود.
جوایز این کنگره در هر بخش از قالبها، برای نفر اول ۱۵ میلیون تومان، نفر دوم ۱۲ میلیون تومان، نفر سوم ۸ میلیون تومان و برای اثر شایسته تقدیر ۵ میلیون تومان میباشد.
پنجمین کنگره ملی مکتب گمنامی، هفته آخر بهمن ۱۴۰۳ با برگزاری اختتامیه و معرفی برگزیدگان، به کار خود پایان میدهد.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: پدران و مادران ما، برای شناختن هر چیز جهان اطراف روایتی داشتند و قصهای. پوشاندن لباس داستان به تن باورها و دانش نزد قُدما، یادگیری و به خاطر سپردن آنها را آسانتر میکرد و انتقال آن را به نسلهای بعد ممکن. آسمان شب و اجرام سماوی و ستارگان و سیارات در شاهنامه فردوسی، جلوههای بسیاری دارند که از همان بخش نخست و در دیباچه به آنها اشاره شده است. هرچند بررسی همه این موارد و تشبیهات و استعارهها فرصت زیادی میطلبد؛ در چند بند به اجمال نگاهی به آنها میاندازیم، در آغاز و میانه ابیات توضیحاتی ارائه میشود.
فردوسی در بخش دیباچه و بعد از آوردن نام خداوند جان و خرد، در بیت سوم اینطور میگوید:
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
به جز ماه و خورشید و گردان سپهر، به دو سیاره / اپاختر کیوان و ناهید اشاره شده است.
کیوان یا زحل
کیوان یا زحل، سیارهای بلند و دور است و اساساً نام عربی آن نیز به همین دلالت دارد (زحل یزحل به معنی گریختن و دوری کردن) در اساطیر یونان کورونوس نام دارد و در اساطیر روم ساتورن، و خدای بذرافشانی و خرمن است و با کشاورزان و برزگران پیوند دارد. آنطور که ابوریحان بیرونی در التفهیم میگوید: «زحل را نحس بزرگ و از روزهای هفته شنبه و از بروج جدی و دلو و از اقالیم، نخستین اقلیم از خط استوا تا آخر آن از اوست».
قدما هر اختر (ستاره) یا اپاختر (سیاره) را در هر ساحت عالم با چیزی در پیوند می دانستهاند، مانند اقلیمها و سرزمینها و کشورها، گیاهان و کانیها و فلزات و… علامه شمس الدین محمد محمود عاملی در نفائس الفنون درباره زحل یا کیوان اینطور میگوید: «از بلاد (شهرها و سرزمینها) بر هند و سند و زنج و حبشه و قبط و یمن و عرب، و از معادن بر سرب و حیث و حدید و احجار صلبیه، و از حبوب (دانهها) بر فلفل و شاه بلوط و زیتون و انار ترش و عدس و کتان و شاهدانه، و از درختان بر مازو و هلیله و جوز و زیتون و بادام و هر درختی که ثمره او را پوست سخت بود و…» و به گفته ابوالفضل مصفا «در شعر فارسی علاوه بر اینکه با نام کیوان و زحل فراوان از این اختر و منسوبات او یاد شده است، او را به کنایه و با توجه به مدلولات احکامیِ وی پاسبان هفتمین طارم، پیر فلک، راهب دیر هفتم، مهندس فلک، میر صُفه هفتم، نحس اکبر، معمر و هندوی باریک بین، هندوی پیر، هندوی هفتم چرخ و غیره، فراوان وصف کردهاند.»
ناهید یا زهره
ناهید یا زهره، در فارسی در پهلوی استر بیدیته یعنی ستاره بیدخت گفته میشود؛ صورت دگرگون شده بغدخت به معنی «دوشیزه خدای» یا «خدایدخت». آناهید در بندهش ایزد حامی زمین است. آناهیتا (شکل دیگر ناهید و اناهید) فارسی و پهلوی _به معنی پاک و روشن و بی عیب_ ایزد نگهبان آب بوده است. معابد ناهید که مشرف بر رودها و جویهای آب بنا شده و هنوز هم دیده میشوند، نشانه اقتدار ناهید بر این عنصر حیاتی است.
اندازه زهره (دومین کره از چپ) در مقایسه با کره زمین و ماه، عطارد و مریخ
زهره در در اساطیر یونان آفرودیت، و نزد رومیان ونوس، الهه عشق است و چنگ نواز فلک. اعراب شام و عراق آن را پرستش میکردند و العزی مینامیدند، نامی که در میان صابئین هم شناخته شده است. نقش و ارتباطش در داستان هاروت و ماروت هم در افسانهها ذکر شده، بهرحال با توجه به تمام باورهای کهن در خصوص زهره یا ناهید یا بیدخت، منجمان قدیم این سیاره را کوکب زنان و اهل زینت، و در پیوند با تجمل ولهو و شادی و طرب وعشق و ظرافت و سخریه و سوگند دروغ دانسته؛ از برجها با ثور (صورت فلکی گاو / ماه اردیبهشت) و میزان (صورت فلکی ترازو / ماه مهر) و از اقالیم با اقلیم پنجم _سقلاب (اسلاو) و روم_ و از روزهای هفته جمعه را متعلق به زهره میدانند.
هفت اقلیم یا هفت کشور
برای درک ارتباط سیارات و ستارگان با سرزمینها این توضیح لازم است، ابوریحان بیرونی در التفهیم هفت اقلیم یا هفت کشور را اینطور مینویسد:
کشور یکم هندوستان
کشور دوم عرب و حبشستان
کشور سوم مصر و شام
کشور چهارم ایران شهر (سرزمین خونیرث در اوستا)
کشور پنجم صقلاب (سقلاب / اسلاو) و روم
کشور ششم ترک و یاجوج
کشور هفتم چین و ماچین
نمودار هفت اقلیم از کتاب مجمل التواریخ و القصص
که این تقسیم بندی ریشه در سنت زردتشتی دارد، در سنت زردشتی جهان به هفت اقلیم یا کشور تقسیم شده بود:
آرزه در خاور (شرق)
سوه در باختر (غرب)
فرَدَدفش در جنوب
ویدَدَفش در جنوب
وروترشن در شمال
وروجرشن در شمال
خونیرث در میانه
خونیرث برترین این کشورهاست که در پهناوری به تنهایی با شش کشور دیگر برابر بوده و دارای صفت بامیک (بامی) به معنای درخشان است. در کهنترین بخش اوستا (گاتها) به خونیرث اشاره شده است، که معادل ایران شهر یا فلات ایران بوده و سرزمین میانه، سرزمین خورشید و روشنی و سپیدی است.
آفرینش عالم، چهار گوهر و فلکهای هفتگانه
فردوسی ذیل عنوان گفتار اندر وصف آفرینش عالم، باور ایرانیان به آفرینش جهان را اینطور توضیح میدهد که نخست درباره عناصر اربعه (چهار گوهر یا چهار آخشیج) یعنی خاک و آب و آتش و باد صحبت میکند که خداوند «نخستین ز ناچیز چیز آفرید» و این چهار گوهر را پدید آورد، بعد از اینکه هرکدام مرتبه و جایگاه خود را پیدا کردند:
چو این چار گوهر بجای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند
گُهرها یک اندر دگر ساختند
دگر گونه گردن برافراختند،
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نُمایندۀ نو به نو
ببخشید داننده چونان سَزید
در او ده و دو برج آمد پدید
اَبَر ده و دو، هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد
صفحهای از التفهیم نوشته ابوریحان بیرونی، توضیح و نمودار فلکها
بعد از پدید آمدن این چهار گوهر، فلکها و ستارگان و سیارات با آنها آفریده شد و با نظم گرد هم قرار داده شد. اما اشاره به دو عدد ۱۲ (ده و دو) و ۷ چیست؟ دوازده اشاره به برجهای دوازده گانه دارد، معادل ماههای سال شمسی. و ۷ اشاره به هفت ستاره و سیاره دارد که در پیوند با این برجها هستند، ماه و خورشید یک خانه و بقیه هرکدام دو خانه دارند.
۱. فروردین / صورت فلکی حمل (بره / گوسفند) / سیاره مریخ (بهرام) Mars
دانستن این رابطهها و نام صورتهای فلکی و سعد و نحس بودن هرکدام و نقشی که قُدَما برایشان قائل بودند، مقدمهای است بر درک جهان بینی پیشینیان در تعریف معنای کهکشانها و نقش گردش گردون در سرنوشت بشر، در عین حال کمک میکند که در میانه داستانها معنای اشارات و پیشگوییها و طالع دیدنها را دقیقتر بدانیم. با توجه به باور ایرانیان بر دیدن طالع هر فرزند در هنگام تولد، در ادامه این مطلب نمونههایی از اشارات فردوسی به مباحث ستاره شناسی و نقش آن در طالع و سرنوشت شخصیتهایی مانند سلم و تور و ایرج، سیاوش، کیخسرو، بیژن، بهرام گور و… را خواهیم خواند.
به گزارش خبرگزاری مهر، هشتصدمین شب از سلسله شبهای بخارا با همکاری انتشارات مروارید و خانه اندیشمندان علوم انسانی به رونمایی از کتابِ «از ستیز تا ستایش: شاهنامه و شاهنامه به روایت شاعران ایران» اختصاص دارد که فردا یکشنبه ۱۶ دی برگزار میشود.
کتاب «از ستیز تا ستایش» تألیف نیما ظاهری دربرگیرنده نکوهشها و ستایشهایی است که در هزار سال، به شعر از زمان حکیم طوس، فردوسی، تا زمانه ما، در حق او و اثر یگانهاش، شاهنامه سروده شده است، و همچنین بررسی و طبقهبندی تاریخی این نکوهشها و ستایشها در شش دوره: «انکار فردوسی، پایان انکار و آغاز دیدگاههای دوگانه، اوجگیری افسانهها، آغاز ستایشها و اوجگیری تضمینها، اوجگیری افسانهها، ستایش». کتاب با اشارههای انتقادی فرخی سیستانی، شاعر پیشگام دوره غزنوی، نسبت به شاهنامه آغاز میشود و با قصیده شفیعیکدکنی، درباره فردوسی به اتمام میرسد.
مؤلف این کتاب، این مجموعه را به پیشنهاد محمدرضا شفیعی کدکنی گردآوری کرده است.
مراسم رونمایی از اینکتاب با حضور ژاله آموزگار، حسن انوری، مسعود جعفری جزی، کامیار عابدی، نیما ظاهری و علی دهباشی همراه است.
اینبرنامه فردا یکشنبه ۱۶ دی از ساعت ۱۷ در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی، واقع در خیابان استاد نجاتالهی (ویلا)، چهارراه ورشو برگزار میشود.