ابومهدی المهندس: خبرنگاران شریک اساسی پیروزی حشدالشعبی هستند


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «جمال» نوشته شهلا پناهی چندی است توسط انتشارات سوره مهر منتشر و روانه بازار نشر شده که به بخشی از زندگی مبارزاتی و سال‌ها جهاد شهید جمال جعفر محمد علی آل ابراهیم معروف به «ابومهدی المهندس» از فرماندهان ارشد جبهه مقاومت اسلامی و نایب رئیس حشدالشعبی عراق می‌پردازد که همراه حاج‌قاسم سلیمانی در فرودگاه بین‌المللی بغداد به شهادت رسید. شهید ابومهدی المهندس یکی از چهره‌های برجسته و اثرگذار مقاومت اسلامی بود که نقش بی‌بدیلی در مبارزه با تروریسم و دفاع از مردم منطقه داشت.

نویسنده کتاب پیش‌رو در مقدمه آن می‌گوید:

«قدردان نخست وزیران و اعضای پارلمان عراق در دوره‌های گوناگون، مدیران مدیریت‌های متعدد حشدالشعبی، فرماندهان گروه‌های متعدد مقاومت، نمایندگان محترم علمای شیعه و سنی، فرماندهان و مسئولان ایرانی همراه این شهید، مسئولان و نمایندگان عرب، کُرد، شبک، ایزدی و مسیحی هستم که در طی این نزدیک به سه سال، ساعت‌ها به احترام شهید ابومهدی المهندس به اینجانب فرصت ملاقات و مصاحبه دادند.»

«جمال» خواننده را با ابعاد گوناگونی از زندگی ابومهدی المهندس، از دوران کودکی تا دوران مبارزه و فعالیت‌های انقلابی او آشنا می‌کند و نویسنده، روحیه، انگیزه‌های شخصی و اجتماعی شهید المهندس را روایت و سعی کرده شخصیت او را فراتر از میدان نبرد، به عنوان یک انسان تأثیرگذار و محبوب به خوانندگان معرفی کند.

راویان اصلی کتاب دو نفر از همراهان شهید حاج ابومهدی (منشی و پزشک خصوصی) هستند که سال‌های آخر حیات این شهید همراه او بودند.

۱۳ دی سالروز شهادت حاج‌قاسم و ابومهدی بهانه خوبی برای تورق و مرور این‌کتاب است.

در ادامه پنج بُرش از کتاب «جمال» را می‌خوانیم؛

جاسم بعد از پخش صوت حاج ابومهدی گوشی اش را توی جیبش گذاشت و گفت: «توی همون لحظه‌ها، حاج ابومهدی با ابوایمان تماس گرفت و ازش خواست که کار نام نویسی و سامون دادن نیروهای داوطلب مردمی رو که به تاجی اومدن به کسی بسپاره و سریع به دفتر حاج ابومهدی بیاد. وقتی ابوایمان رسید، با هم تو اتاق عملیات روی نقشه جاده بغداد به سامرا آخرین وضع رو بررسی کردن. حاج ابومهدی به ابوایمان گفت که با فرمانده عملیات بغداد که از شمال بغداد تا جنوب دجیل تو محدوده فرماندهی شه، یه گروه بردارید و به سمت سامرا حرکت کنید.»

تو باهاشون رفتی؟

نه اما دکتر علی از کسانی بود که این مسیر رو رفته و می شه ازش بپرسیم. من هم خیلی دوست دارم بدونم چطوری تا سامرا رفتن.

باشه یه قرار می ذاریم و با هم به دیدنش می ریم. البته اگه تو بتونی بیای.

مثل الان می شه یه وقت خالی پیدا کنم. الان بریم که من باید سر ساعت دفتر حاج ابومهدی باشم.

قبل از خداحافظی، به جاسم گفتم: «من یه روزه می رم کربلا، کمی کارای خونه رو هماهنگ می‌کنم و آم.»

باشه مشکلی نیست. برگشتی بهم خبر بده.

همان روز به کربلا و یک راست برای زیارت رفتم. بین الحرمین که رسیدم، دو رکعت نماز شکر خواندم و برای شروع کارم از امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) کمک خواستم. بعد هم به خانه سری زدم، کارهای عقب مانده ام را انجام دادم و به بغداد برگشتم.

یکی از کارهای مهمی که باید قبل از رفتن به مجموعه حاج ابومهدی انجام می‌دادم برگزاری یادواره دانشجویی در یکی از دانشکده‌های علوم پزشکی بود. تمام مراحل را پیگیری کرده بودم و دوست داشتم قبل از رفتن، کارهای اجرا را انجام دهم. برای همین باید به یکی دو مدیریت مرتبط سر می‌زدم و کار را نهایی می‌کردم.

***

ابوجعفر شبکی با اشتیاق از آشنایی و کمک‌های حاج ابومهدی تعریف می‌کرد.

اجداد ما دوره نادرشاه از شمال ایران وارد عراق و تو موصل مستقر شدن. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سنیای افراطی مناطق نینوا و موصل به ما بچه‌های خمینی می‌گفتن. به این معنا که شیعه و ایرانی هستیم. دقیقاً برای همین اسم، سال‌ها بهمون هجوم می‌کردن.

گمون کنم بین سالای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۴ یعنی قبل از سقوط موصل ما به جرم شیعه و طرفدار امام خمینی بودن بیشتر از ۱۷۳۵ شهید دادیم.

_هیچ وقت گزارشی از وضعیتتون به مقامای دولتی دادید تا به کمک شما بیان؟

تو انتخابات سال ۲۰۰۵ برادرم نماینده شبکیا شد. برای یه دوره کوتاه کمی فشار و ظلمی که روی ما بود کمتر شد، اما با بی تفاوتی مسئولان سیاسی رده اول عراق، تصمیم جدی برای بهبود وضعیتمون گرفته نشد. اوضاع ما شبکیا درست مثل زخمی بود که فقط یه پانسمان ساده داشت و با کوچک‌ترین اشاره خون ریزی می‌کرد. سنیای افراطی منطقه به هر بهونه ای بهمون تعرض می‌کردن و می‌گفتن باید از زمینتون برید.

سال ۲۰۱۱ اون قدر مستاصل و بی پناه مونده بودیم که واقعاً نمی دونستیم باید چه کار کنیم. دنبال کسی بودیم که جلوی این ظلم ازمون حمایت کنه و به دادمون برسه. به هر دری زدم تا کسی رو پیدا کنم که ما رو نجات بده. همون موقع یکی از دوستام بهم گفت تو بغداد یه نفر به اسم ابومهدیه که میتونه کمک کنه، یه نامه بنویس و به دیدنش برو. یه گزارش از وضعمون نوشتم و رفتم بغداد. اطلاعاتم خیلی مختصر بود و طبق همین شنیده‌ها می دونستم تردد و دیدارای ابومهدی به سبب تهدید آمریکاییا به شدت با حساسیت و مراقبت انجام می شه. شبی که به بغداد رسیدم، دوستم بهم نشونی یه خونه تو جادریه رو داده بود. یادمه همه راه اشتیاق داشتم که ابومهدی رو ببینم و مشکلاتمون رو بگم و امید داشتم که ابومهدی حتماً برای مبارزه با این ظلم بهمون کمک می کنه. به در خونه که رسیدم، گفتن ابومهدی نیست. انگار که ظرف امیدم یه باره از دستم افتاد و شکست. حس پدری رو داشتم که دست خالی به خونه برگشته.

***

حاج ابومهدی خیلی مواقع درست مثل حاج قاسم خودش با یه راننده برای شناسایی یا سرکشی به نیروها می‌رفت. یه روز صبح قرار شد با حاج ابومهدی برای بازدید از خط مقدم و وضعیت نیروهای مستقر در اون به عمق یکی از محورا بریم. وقتی سوار شدیم، راننده به من گفت که خدا خیلی بهمون رحم کرد و ما دیشب همراه حاجی تو دل دشمن رفتیم. حسابی جا خوردم و پرسیدم حاجی جان موضوع چیه؟ حاج ابومهدی با خنده گفت: خب ما برای بازدید خط راه افتادیم و من به راننده گفتم به سمت آخرین سنگر یا خاکریز نیروهامون برو. همین طور که رفتیم، من با توجه به اطلاعاتم حس کردم از خط خودی عبور کردیم و نزدیک دشمن هستیم. قبل از اینکه بخوایم تصمیمی بگیریم، چندتا از نیروهاشون رو دیدیم. خب از نوع لباس، محاسن و ظاهرشون، مطمئن شدم که داعشی ان. اونا مارو نشناختن و بهترین کار این بود که بدون اینکه واکنشی نشون بدیم، دور بزنیم و ازشون دور بشیم.

بعد هم حاجی خندید و گفت: «ما باهم سلام و علیک هم کردیم و گفتم سلام علیکم دواعش! راننده می‌گفت سریع دور زدم و چشمم به آینه بود. وقتی از تیر رسشون دور شدیم، خدا رو هزار بار شکر کردم که حاج ابومهدی رو برای همه ما حفظ کرد. من مونده بودم که اون لحظه راننده رو سوال و جواب کنم یا نه اما حاج ابومهدی با خنده جوری موضوع رو مدیریت کرد که هیچ حرفی نتونستم بزنم.

***

ما مجموعه عکسایی داریم که حاج ابومهدی و حاج قاسم با نیروها تو مناطق مختلف انداختن عکس و فیلمایی هم از مدیریتا و نیروهای تحت امرشون داریم. در حقیقت این بایگانی میتونه کمک بزرگی برای تولید محتوا و ساخت مستند با موضوع مقاومت باشه. تو فضای مجازی هم خوب فعالیت بودیم. تعداد زیادی کاربر داریم که روی معرفی حشدالشعبی و انعکاس اخبار و اطلاعاتش کار می کنن. حسابای فعال زیادی تو توئیتر، فیس بوک، اینستاگرام، یوتیوب و … داریم که با به اشتراک گذاشتن و بارگذاری اطلاعات دسته بندی شده، برای جذب مخاطب فعالیت می‌کنیم.

حاج ابومهدی گفت: کار فرهنگی خیلی مهمه. من یه بار هم به یکی از خبرنگارا گفتم که شما شریک اساسی پیروزی حشدالشعبی هستید. این گروه جوونای دختر و پسری که این طور تلاش رسانه‌ای می کنن و این نقش بزرگ رو ایفا می کنن، تأثیر مهمی تو تثبیت روحیه جهادی و نشر و معرفی اون دارن و کارشون باعث تضعیف دشمن میشه. این در حقیقت شرکت توی جنگ روانی بر ضد داعشه. من از همه شما تشکر می‌کنم.

***

حاج قاسم به سبب عهد رفاقتش با حاج ابومهدی، در حالی که اوضاع داخلی عراق متشنج شده بود، برای هم فکری و کمک به حاج ابومهدی و سامان دادن به وضع موجود، سفرهای متعددی به عراق داشت و هر دو ساعت‌های طولانی درگیر جلسه‌ها و هماهنگی کارها بودند. پهپاد و بالگردهای آمریکایی دائم بالای سرمان بودند و نگرانی همه ما برای حفظ جان حاج ابومهدی و حاج قاسم را چند برابر کرده بودند. فشار کاری و روانی خلی زیادی روی همه ما بود.

در کنار همه این اتفاق‌ها هر وقت فرصتی پیش می‌آمد حاج ابومهدی به ایست بازرسی‌ها و درمانگاه‌ها سر می‌زد و جویای حال نیروهایی می‌شد که شبانه روز در حال خدمت بودند.شبی با هم وارد منطقه خضراء شدیم. با اینکه اعلام کد شده بود، افسری که تازه نوبت خدمتش را تحویل گرفته بود، به من گفت: «باید کمی صبر کنید تا دوباره مجوز ورودتون رو نگاه کنم. من خواستم حرفی بزنم که حاج ابومهدی گفت: باشه باباجان، ما منتظر می مونیم. کمی از دست حاجی عصبانی شده بودم که در آن اوضاع چرا این قدر زود کوتاه می‌آید؟ ته دلم گفتم: برای همگی ما حفظ جون حاج ابومهدی از هر چیزی مهم تره اما تنها کسی که اصلاً به این موضوع اهمیت نمی ده خود حاجیه. منتظر اعلام کد بودیم که دیدم حاجی در ماشین را باز کرد و پیاده شد. مانده بودم الان در این وضعیت که هزار چشم بد به دنبال فرصتی برای زدن حاجی هستن، برای چه از ماشین پیاده شده، که دیدم خیلی خونسرد رفت جلوی ایست بازرسی و کنار سربازانی نشست که برای گرم کردن خودشان داخل پیت حلبی آتش روشن کرده بودند.



منیع: خبرگزاری مهر

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: پدران و مادران ما، برای شناختن هر چیز جهان اطراف روایتی داشتند و قصه‌ای. پوشاندن لباس داستان به تن باورها و دانش نزد قُدما، یادگیری و به خاطر سپردن آنها را آسان‌تر می‌کرد و انتقال آن را به نسل‌های بعد ممکن. آسمان شب و اجرام سماوی و ستارگان و سیارات در شاهنامه فردوسی، جلوه‌های بسیاری دارند که از همان بخش نخست و در دیباچه به آنها اشاره شده است. هرچند بررسی همه این موارد و تشبیهات و استعاره‌ها فرصت زیادی می‌طلبد؛ در چند بند به اجمال نگاهی به آنها می‌اندازیم، در آغاز و میانه ابیات توضیحاتی ارائه می‌شود.

فردوسی در بخش دیباچه و بعد از آوردن نام خداوند جان و خرد، در بیت سوم این‌طور می‌گوید:

خداوند کیوان و گردان سپهر

فروزنده ماه و ناهید و مهر

به جز ماه و خورشید و گردان سپهر، به دو سیاره / اپاختر کیوان و ناهید اشاره شده است.

کیوان یا زحل

کیوان یا زحل، سیاره‌ای بلند و دور است و اساساً نام عربی آن نیز به همین دلالت دارد (زحل یزحل به معنی گریختن و دوری کردن) در اساطیر یونان کورونوس نام دارد و در اساطیر روم ساتورن، و خدای بذرافشانی و خرمن است و با کشاورزان و برزگران پیوند دارد. آنطور که ابوریحان بیرونی در التفهیم می‌گوید: «زحل را نحس بزرگ و از روزهای هفته شنبه و از بروج جدی و دلو و از اقالیم، نخستین اقلیم از خط استوا تا آخر آن از اوست».

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها

قدما هر اختر (ستاره) یا اپاختر (سیاره) را در هر ساحت عالم با چیزی در پیوند می دانسته‌اند، مانند اقلیم‌ها و سرزمین‌ها و کشورها، گیاهان و کانی‌ها و فلزات و… علامه شمس الدین محمد محمود عاملی در نفائس الفنون درباره زحل یا کیوان این‌طور می‌گوید: «از بلاد (شهرها و سرزمین‌ها) بر هند و سند و زنج و حبشه و قبط و یمن و عرب، و از معادن بر سرب و حیث و حدید و احجار صلبیه، و از حبوب (دانه‌ها) بر فلفل و شاه بلوط و زیتون و انار ترش و عدس و کتان و شاهدانه، و از درختان بر مازو و هلیله و جوز و زیتون و بادام و هر درختی که ثمره او را پوست سخت بود و…» و به گفته ابوالفضل مصفا «در شعر فارسی علاوه بر اینکه با نام کیوان و زحل فراوان از این اختر و منسوبات او یاد شده است، او را به کنایه و با توجه به مدلولات احکامیِ وی پاسبان هفتمین طارم، پیر فلک، راهب دیر هفتم، مهندس فلک، میر صُفه هفتم، نحس اکبر، معمر و هندوی باریک بین، هندوی پیر، هندوی هفتم چرخ و غیره، فراوان وصف کرده‌اند.»

ناهید یا زهره

ناهید یا زهره، در فارسی در پهلوی استر بیدیته یعنی ستاره بیدخت گفته می‌شود؛ صورت دگرگون شده بغ‌دخت به معنی «دوشیزه خدای» یا «خدای‌دخت». آناهید در بندهش ایزد حامی زمین است. آناهیتا (شکل دیگر ناهید و اناهید) فارسی و پهلوی _به معنی پاک و روشن و بی عیب_ ایزد نگهبان آب بوده است. معابد ناهید که مشرف بر رودها و جوی‌های آب بنا شده و هنوز هم دیده می‌شوند، نشانه اقتدار ناهید بر این عنصر حیاتی است.

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها
اندازه زهره (دومین کره از چپ) در مقایسه با کره زمین و ماه، عطارد و مریخ

زهره در در اساطیر یونان آفرودیت، و نزد رومیان ونوس، الهه عشق است و چنگ نواز فلک. اعراب شام و عراق آن را پرستش می‌کردند و العزی می‌نامیدند، نامی که در میان صابئین هم شناخته شده است. نقش و ارتباطش در داستان هاروت و ماروت هم در افسانه‌ها ذکر شده، بهرحال با توجه به تمام باورهای کهن در خصوص زهره یا ناهید یا بیدخت، منجمان قدیم این سیاره را کوکب زنان و اهل زینت، و در پیوند با تجمل ولهو و شادی و طرب وعشق و ظرافت و سخریه و سوگند دروغ دانسته؛ از برج‌ها با ثور (صورت فلکی گاو / ماه اردیبهشت) و میزان (صورت فلکی ترازو / ماه مهر) و از اقالیم با اقلیم پنجم _سقلاب (اسلاو) و روم_ و از روزهای هفته جمعه را متعلق به زهره می‌دانند.

هفت اقلیم یا هفت کشور

برای درک ارتباط سیارات و ستارگان با سرزمین‌ها این توضیح لازم است، ابوریحان بیرونی در التفهیم هفت اقلیم یا هفت کشور را این‌طور می‌نویسد:

کشور یکم هندوستان

کشور دوم عرب و حبشستان

کشور سوم مصر و شام

کشور چهارم ایران شهر (سرزمین خونیرث در اوستا)

کشور پنجم صقلاب (سقلاب / اسلاو) و روم

کشور ششم ترک و یاجوج

کشور هفتم چین و ماچین

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها
نمودار هفت اقلیم از کتاب مجمل التواریخ و القصص

که این تقسیم بندی ریشه در سنت زردتشتی دارد، در سنت زردشتی جهان به هفت اقلیم یا کشور تقسیم شده بود:

آرزه در خاور (شرق)

سوه در باختر (غرب)

فرَدَدفش در جنوب

ویدَدَفش در جنوب

وروترشن در شمال

وروجرشن در شمال

خونیرث در میانه

خونیرث برترین این کشورهاست که در پهناوری به تنهایی با شش کشور دیگر برابر بوده و دارای صفت بامیک (بامی) به معنای درخشان است. در کهن‌ترین بخش اوستا (گاتها) به خونیرث اشاره شده است، که معادل ایران شهر یا فلات ایران بوده و سرزمین میانه، سرزمین خورشید و روشنی و سپیدی است.

آفرینش عالم، چهار گوهر و فلک‌های هفتگانه

فردوسی ذیل عنوان گفتار اندر وصف آفرینش عالم، باور ایرانیان به آفرینش جهان را این‌طور توضیح می‌دهد که نخست درباره عناصر اربعه (چهار گوهر یا چهار آخشیج) یعنی خاک و آب و آتش و باد صحبت می‌کند که خداوند «نخستین ز ناچیز چیز آفرید» و این چهار گوهر را پدید آورد، بعد از اینکه هرکدام مرتبه و جایگاه خود را پیدا کردند:

چو این چار گوهر بجای آمدند

ز بهر سپنجی سرای آمدند

گُهرها یک اندر دگر ساختند

دگر گونه گردن برافراختند،

پدید آمد این گنبد تیزرو

شگفتی نُمایندۀ نو به نو

ببخشید داننده چونان سَزید

در او ده و دو برج آمد پدید

اَبَر ده و دو، هفت شد کدخدای

گرفتند هر یک سزاوار جای

فلک‌ها یک اندر دگر بسته شد

بجنبید چون کار پیوسته شد

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها
صفحه‌ای از التفهیم نوشته ابوریحان بیرونی، توضیح و نمودار فلک‌ها

بعد از پدید آمدن این چهار گوهر، فلک‌ها و ستارگان و سیارات با آنها آفریده شد و با نظم گرد هم قرار داده شد. اما اشاره به دو عدد ۱۲ (ده و دو) و ۷ چیست؟ دوازده اشاره به برج‌های دوازده گانه دارد، معادل ماه‌های سال شمسی. و ۷ اشاره به هفت ستاره و سیاره دارد که در پیوند با این برج‌ها هستند، ماه و خورشید یک خانه و بقیه هرکدام دو خانه دارند.

۱. فروردین / صورت فلکی حمل (بره / گوسفند) / سیاره مریخ (بهرام) Mars

۲. اردیبهشت / صورت فلکی ثور (گاو) / سیاره زهره (ناهید) Venus

۳. خرداد / صورت فلکی جوزا (دوپیکر) / سیاره عطارد (تیر) Mercury

۴. تیر / صورت فلکی سرطان / کَشَف (خرچنگ / لاک‌پشت) / قمر (ماه) moon

۵. مرداد / صورت فلکی اسد (شیر) / شمس (خورشید) sun

۶. شهریور / صورت فلکی سنبله / باکره (خوشه گندم / دوشیزه) / سیاره عطارد (تیر) Mercury

۷. مهر / صورت فلکی میزان (ترازو) / سیاره زهره (ناهید) Venus

۸. آبان / صورت فلکی عقرب (کژدم) / سیاره مریخ (بهرام) Mars

۹. آذر / صورت فلکی قوس (کمانگیر) / سیاره مشتری (هرمز / برجیس) Jupiter

۱۰. دی / صورت فلکی جَدی (بزغاله / ماهی) / سیاره زحل (کیوان) Saturn

۱۱. بهمن / صورت فلکی دلو (آبریز) / سیاره زحل (کیوان) Saturn

۱۲. اسفند / صورت فلکی حوت (ماهی) / سیاره مشتری (هرمز / برجیس) Jupiter

روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمان‌ها
برگی از التفهیم ابوریحان بیرونی

دانستن این رابطه‌ها و نام صورت‌های فلکی و سعد و نحس بودن هرکدام و نقشی که قُدَما برایشان قائل بودند، مقدمه‌ای است بر درک جهان بینی پیشینیان در تعریف معنای کهکشان‌ها و نقش گردش گردون در سرنوشت بشر، در عین حال کمک می‌کند که در میانه داستان‌ها معنای اشارات و پیشگویی‌ها و طالع دیدن‌ها را دقیق‌تر بدانیم. با توجه به باور ایرانیان بر دیدن طالع هر فرزند در هنگام تولد، در ادامه این مطلب نمونه‌هایی از اشارات فردوسی به مباحث ستاره شناسی و نقش آن در طالع و سرنوشت شخصیت‌هایی مانند سلم و تور و ایرج، سیاوش، کیخسرو، بیژن، بهرام گور و… را خواهیم خواند.



منیع: خبرگزاری مهر