مراقب کتاب های فلسفه و عرفان Rip-off باشید

اصلاحگرایی مارتین لوتر پایهٔ شاخههای متعدد مذهب پروتستان است. وی افزود: باید منظم و منسجم در مقابل دشمن جبهه گرفت و آمدن خدمت مراجع عظام تقلید کار جدی راهبردی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و باید به مطالبات رهبرمعظم انقلاب اسلامی نیز پاسخ داد. من علي، فرزند حسن بن علي هستم؛ قسم به پروردگار كعبه كه ما به پيامبر نز ديكتر هستم. حضرت حسين رضي الله عنه در مكه مكرمه مورد احترام وتوجه فوق العاده بزرگان آن شهر قرار گرفت، گروههاي مختلفي از مردم، اطراف ايشان جمع مي شدند وبه سخنان شيواي او گوش مي دادند، ابن زبير نيز در جوار خانه كعبه به عبادت ونيايش مي پرداخت وگاه بعد از اداي نماز بــه همراه تعداد زيادي از مردم به نزد حسين مي رفت. منابع، اصلیت او را از کابل میدانند در سال ۸۰ هجری قمری در شهر کوفه به دنیا آمد و در سال ۱۵۰ هجری قمری در بغداد و در زندان منصور خلیفه عباسی درگذشت. اختلاف روايات تاريخي زيادي درباره رخدادهاي اتفاق افتاده پس از فاجعه كربلا تا هنگامي كه خاندان نبوي به نزد يزيد رفتند وجود دارد؛ اما همگي مورخان متفقندكه آنان سرهاي كشته شدگان رابه همراه زنان به كوفه بردند و ابن زياد فرمان داد تاسرهاي آنان را در ميان قبايل كوفه بگردانند؛ صبح فرداي آن روز سر مبارك حسين رضي الله عنه را به قصر ابن زياد بردند، ابن زياد با تكه چوبي، داندانها ولبهاي مباركش را مي شكانند؛ زيد بن ارقم رضي الله عنه از اصحاب رسول خدا نيز در آنجا بود با خشم فرياد زد: چوبدست را از اين دندانها برگير، سوگند به ذاتي كه معبود راستيني جز او نيست، من خود لبان مبارك رسول خدا را بر اين لبان ديده ام كه آنها را مي بوسد، آنگاه با چشمان اشكبار از آنجا بيرون آمد وخطاب به مردم كوفه گفت: اي ملت عرب!

کتاب های فلسفه و عرفان

ابن زياد به كوفه آمد ومردم را با تهديد و تطميع از اطراف مسلم بن عقيل پراكنده ساخت بطوري كه در پايان شب همان روز ، مسلم تنها ماند؛ سرانجام سربازان ابن زياد، مسلم بن عقيل را محاصره كردند و او را نز د عبيدالله بن زياد بردند، ابن زياد پس از گفتگوبـــا وي، دستور داد تا گردنش را بزنند، جلادان ابن زياد، مسلم بن عقيل را در حالي كه تكبير ميگفت به بالاي قصر الاماره برده و سرش را از تنش جدا كردند؛ شهادت مسلم بن عقيل در روز عرفه 9 ذي الحجه، سال شصت هجري بود؛ با اين حال حسين رضي الله عنه يك روز پيش از آن، از مكه به سوي كوفه حركت كرده بود و از شهادت مسلم بن عقيل اطلاع نداشت. 3- ويا به يكي از مرز هاي اسلامي رفته و جهاد كنم عقبه بن سمعان مي گويد: من از مكه تا هنگام شهادت حسين رضي الله عنه همراه ايشان بودم، بخدا قسم! چون بيعت با يزيد را به آن حضرت پيشنهاد كردند، گفت: من به پنهاني بيعت نمي كنم؛ هرگاه امير در مسجد حاضرشد ومردم را به بيعت با يزيد فرا خواند، من نيز همراه ايشان بيعت خواهم كرد.(20)حاكم مدينه علي رغم مخالفت مروان، پيشنهاد حسين رضي الله عنه را پذيرفت، اما پس از آنكه حضرت حسين رضي الله عنه به خانه بازگشت، تصميم گرفت تا شب هنگام به مكه هــــجرت كند عبدالله بن زبير نيز به همراه برادرش جعفر، در همان شب از مدينه به سوي مكه عازم شد.

کتاب های دینی

دراين مورد شايد بهترين سخن آن باشد كه علامه احمد بن عبدالحليم مشهور به ابن تيميه میفرمايد (( انه كان ملكا من ملوك المسلمين، له حسنات وسيات ؛ كان المقتصدون من ائمه السلف يقولون في يزيد وامثاله: انا لا نسبهم ولا نحبهم ))( 36)؛ همانا (يزيد )از پادشاهان مسلمان بود كه در مجموع نيكيها وبديهايي را دارد؛ پيشوايان ميانه رو سلف درمورد يزيد وديگر كسان كه همانند او بوده اند، مي گويند : نه ما آنان را ناسزا مي گوئيم ونه با آنان محبت مي ورزيم. فرستاده وليد به نزد حسين بن علي وعبدالله بن زبير رفت و هردو بزرگوار را در مسجد يافت وپيام حاكم مدينه را به آنان ابلاغ كرد؛ حسين با فهم فراست خاصي كه داشت. ۳. از آنجایی که شهود عرفانی ادراک باطنی و کاملاً شخصی است، تفسیر ذهنی آن و انتقال یافته ها به دیگران، به وسیله واژه ها و اصطلاحات امکان پذیر است و با توجه به اینکه بسیاری از حقایق عرفانی بالاتر از فهم افراد عادی است، چاره ای جز به کارگیری مفاهیم دقیق و اصطلاحات مناسب نیست تا موجب بد فهمی و نتیجۀ معکوس نشود. این شیعیانِ امامی که عبدالله را بهعنوانِ امامِ برحق پیش از موسی کاظم بهرسمیت میشناختند، به اَفطَحیّه شناخته شدند.

از طرفي، برخي اهالي كوفه در نامه اي يزيد را از وقايع كوفه و آمادگي مردم؛ در بيعت با حسين مطلع ساختند؛ يزيد به مشورت ((مرجون )) امارت كوفه را به عبيدالله بن زياد واگذار كرد وبه وي دستور داد تا به محض ورود به كوفه، مسلم بن عقيل راتبعيد و به قتل برساند. ايشان ابو عبدالله، حسين بن علي بن ابي طالب، فرزند دوم علي بن ابي طالب و فاطمه زهرا بنت رسول موارد بیشتر الله است. ابو نعيم مي گويد: در صحنه اي كه من حضور داشتم، مردي از عبدالله بن عمر رضي الله عنه درباره حكم خون پشه سوال كرد، ابن عمر پرسيد اهل كجايي؟ آنگاه تيرهاي پياپي به سوي اردوگاه حسين رضي الله عنه رها مي شدند وآن حضرت به تيرهاويارانش مي نگريست و مي فرمود: ياران بزگوار من! حسين رضي الله عنه به اين سو وآن سو مي رفت، پيامبر صلي الله عليه وسلم او راخندانـد وبـغـل گرفت، يك دست را زير ذقن و دست ديگرشان را بالاي سر حسين قرار دادند و فرمودند :((حسين مني وانا من حسين ، احب الله من احب حسينا)) حسين از من است ومن از حسين ام ، خداوند دوست بدارد كسي را كه حسين را دوست مي دارد. This w as creat ed wi th the help of G​SA C​on᠎tent Generator DEMO!

دیدگاهتان را بنویسید