تو خویشاوندی دیرینه‌ای با رودها داری؛ به دریای تو می‌ریزند جریان‌های بسیاری


به گزارش خبرنگار مهر، فاطمه عارف‌نژاد که شعرها و غزل‌های بسیاری برای جبهه مقاومت سروده، در جدیدترین شعرش غزلی برای شهید حاج قاسم سلیمانی و شهدای گلزار شهدای کرمان سروده است.

این غزل را در ادامه می‌خوانیم؛

*

رسیدند از غروبِ جاده مهمان‌های بسیاری

ببین! جمع‌اند اطرافت پریشان‌های بسیاری

هوا بوی جدایی می‌دهد در موسم دیدار

افق ابری‌ست، در راهند باران‌های بسیاری

تو خویشاوندی دیرینه‌ای با رودها داری

به دریای تو می‌ریزند جریان‌های بسیاری

نگاهت چلچراغ مسجد و دیر و کلیسا بود

به تو روشن شده چشم شبستان‌های بسیاری

از آن روزی که شهر آمادهٔ تشییع زخمت شد

چراغانِ غمت مانده خیابان‌های بسیاری

تو ای تا بوده و هست آشنا با سبزِ فروردین!

گذشت از باغِ ما بی تو زمستان‌های بسیاری

چرا گلدان شکست و گل‌ترین‌ها سرخ پوشیدند؟

چرا در خون خود غرق‌اند ریحان‌های بسیاری؟

به شوق آسمان از غزه تا بیروت، تا کرمان

کبوتر می‌شوند این‌روزها جان‌های بسیاری

بگو با دشمنان از اقتدار آه مظلومان

کماکان پیش رو دارند طوفان‌های بسیاری…



منیع: خبرگزاری مهر

مهلت «جایزه جهانی شهر شعر» تمدید شد


به گزارش خبرنگار مهر، طبق اعلام دبیرخانه «جایزه جهانی شهر شعر»، مهلت ارسال اثر به این جایزه تا ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ تمدید شده است.

این جایزه در چهار بخش پذیرای آثار شاعران خواهد بود. بخش اول مختص شعر فارسی و «جایزه همای زرین» است که در قالب‌های غزل، مثنوی و چهارپاره، ترانه و تصنیف، نیمایی و سپید، شعر کوتاه، شعر طنز، شعر کودک و نوجوان، منظومه و شعر بلند داوری می‌شود. بخش دوم شعرها «با گویش‌های محلی»‌ است. بخش سوم «تجلیل از شاعران منتخب جهان» است. «فلسطین، صلح و عدالت جهانی» از موضوعات بخش ویژه این جشنواره هستند و بخش جنبی این جایزه با موضوع «ایده‌های ادبی برای فضاهای شهری»‌ برگزار می‌شود.

شاعران و علاقه‌مندان می‌توانند برای کسب اطلاعات بیشتر با دبیرخانه این جایزه تماس گرفته و یا آثار خود را تا ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ از طریق نرم‌افزار روبیکا به نشانی الکترونیکی @shahresher_ir ارسال کنند.



منیع: خبرگزاری مهر

تمدید مهلت پنجمین کنگره شعر «مکتب گمنامی»


به گزارش خبرگزاری مهر، طبق اعلام دبیرخانه پنجمین کنگره ملی شعر مکتب گمنامی، مهلت ارسال آثار به این کنگره تا ۲۷ دی ۱۴۰۳ تمدید شد.

این کنگره با محوریت تکریم چهل سال مجاهدت خاموش مدافعان امنیت وطن و سربازان گمنام امام زمان(عج) در اولویت‌های موضوعی «چهل سال مجاهدت خاموش در پایگاه عظیم مبارزه و جهاد، در دفاع از تمامیت ملی، سرزمینی و تمدنی ایران»، «چهل سال اقتدار و امنیت با مشارکت مردم»، «گمنامیِ مدافعان امنیت وطن، حتی در میان اطرافیان و خانواده» و «مدافعانِ پنهانِ امنیت؛ پدرانی برای تمام کودکان ایران» برگزار می‌شود.

شاعران برای شرکت در این کنگره می‌توانند آثارشان را در بخش‌های «شعر سنتی»، «شعر نو و سپید»، «شعر کودک و نوجوان» و «ترانه، سرود و تصنیف» تا ۲۷ دی ۱۴۰۳ به دبیرخانه کنگره ملی مکتب گمنامی ارسال کنند. همچنین سایت کنگره مکتب گمنامی به نشانی الکترونیکی https://maktabegomnami.ir برای کسب اطلاعات بیشتر پاسخگوی شاعران خواهد بود.

جوایز این کنگره در هر بخش از قالب‌ها، برای نفر اول ۱۵ میلیون تومان، نفر دوم ۱۲ میلیون تومان، نفر سوم ۸ میلیون تومان و برای اثر شایسته تقدیر ۵ میلیون تومان می‌باشد.

پنجمین کنگره ملی مکتب گمنامی، هفته آخر بهمن ۱۴۰۳ با برگزاری اختتامیه و معرفی برگزیدگان، به کار خود پایان می‌دهد.



منیع: خبرگزاری مهر

با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ است؛ مهمان هر امام شوم، میزبان تویی!


به گزارش خبرنگار مهر، ادبیات و شعر فارسی همواره و همیشه ادبیاتی الهی، توحیدی و سرشار از معارف اسلام و اهل بیت (ع)‌ بوده است؛ چنان که مرتضی امیری اسفندقه، شاعر و محقق، از «ادبیاتِ پارسایِ پارسی»‌ برای شعر فارسی استفاده می‌کند. با این‌همه، شعرها در مدح و منقبت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت گرامی‌اش، هیچگاه همچون دوره پس از انقلاب اسلامی تا این حد پرشمار و متنوع نبوده است؛ هم در قالب و هم در مضمون و محتوا. شعرهای فراوانی که شاعران در این ۴۵ سال درباره پیامبر (ص)، امیرالمومنین (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س)، امام حسین (ع) و شهدای کربلا، امام رضا (ع) و حضرت حجت (عج) سروده‌اند، گواه این ادعا است.

اما در همین دوران باشکوه برای شعر اهل بیتی و آیینی، شخصیت‌هایی هستند که درباره آنها کمتر شعر نوشته شده است. بعضی امامان همچون امام هادی (ع) از آن جمله‌اند که اگرچه نسبت به پیش از انقلاب شعرهای بسیاری برای ایشان سروده شده، اما در مقام مقایسه می‌توان گفت نسبت این شعرها با شعرهایی که برای بعضی حضرات معصومین سروده شده، بسیار کمتر است.

به مناسبت سالروز شهادت امام هادی (ع) مروری به چند شعر برای امام هادی (ع) داریم که بیشتر آنها در سال‌های اخیر و توسط شاعران جوان سروده شده‌اند.

مرتضی حیدری آل کثیر

باور کنید از عشق هادی سینه‌ها پر بود

مدحش اگر کمتر نوشتیم از تحیر بود

از بس جناس نام او را با علی دیدیم

از بس که بدرش با محمد در تبادر بود

هرچند قدری از زلال کوثرش دوریم،

در ما عطش هرچند درگیر تکاثر بود،

با هر زیارت کربلایی می‌کند ما را

از ما مسافت تا حریمش قدر یک «حُر» بود

صد شکر ما هم سوختیم از داغ آن گنبد

در عشق ما آتش گرفتن یک تبلور بود

بیهوده بود از غیر او اجری اگر بردیم

بی برکتش نانی اگر پختیم، آجر بود

حس می‌کنم در معرض آبادی است این دل

وقتی خراب ماجرای هادی است این دل…

*

سیده فرشته حسینی

بارها مهر اجابت را از این وادی گرفتم

هر چه حاجت خواستم از حضرت هادی گرفتم

من درختی خشک بودم در مسیر باد غم‌ها

با نسیم گنبدش گل غنچه‌ شادی گرفتم

او اجابت می‌کند بی‌آنکه حتی خوانده باشد

نامه‌هایی را که من از اهل آبادی گرفتم

در سکوت سهمگین سامرا تا پا نهادم

از حصار غصه‌هایم برگ آزادی گرفتم

بیت آخر را نوشتم از نگاهش تا همین‌جا

حاجتی را باز هم از حضرت هادی گرفتم

*

میلاد عرفان‌پور

گفت: «سُرِّ مَن رَأیٰ»، ترجمان «سامرا»ست

من ولی دلم گرفت… این حرم چه آشناست

چون نجف شکوهمند، چون مدینه رازدار

داستان آن ولی داستان کربلاست…

ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام!

ذکر ما علی الدّوام، گریه‌های بی‌صداست

آنچه بر زبان ماست، نام مهربان توست

آنچه بر زبان توست، اسم اعظم خداست

از زمان کودکی، در پی‌ات دویده‌ایم

از همه شنیده‌ایم، گرد راه تو شفاست

باغ‌هایی از بهشت، گوشه عبای توست

این عبای مصطفی، این عبای مرتضاست

مجلس شراب را چشم تو به هم زده است

چشم تو هنوز هم، مستی مدام ماست

ما شهید می‌شویم، روسفید می‌شویم

روزگار، بی‌وفا… عاشق تو باوفاست

ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!

مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟

*

اعظم سعادتمند

بارانِ با خورشید توأم! دوستت دارم

با آسمان، با خاک مَحرم! دوستت دارم

اسم تو هادی، رسمِ تو، رفتارِ تو هادی

شهر خدا! آدم به آدم دوستت دارم

وقتی که می‌خوانم زیارت‌نامه‌هایت را

گاهی شدید و گاه نم‌نم دوستت دارم

با خاطرات سامرایم عالمی دارم

ای خاطرات خوب عالم! دوستت دارم

لبخند تو یعنی که صبح عید در راه است

محبوب من! در شادی و غم دوستت دارم

در وحشت این چاه، در اعماق این ظلمت

ای ریسمان نور! محکم دوستت دارم

در ساحل یک برکه -پیش از آفرینش بود-

آن اولین باری که گفتم «دوستت دارم»

از معجزت در ذره‌ای گمنام، مهر توست

ای آشنای اسم اعظم! دوستت دارم…

*

زهرا بشری موحد

نمی‌خواهد غلامی و ندیمی

برقصان پرده‌ها را با نسیمی

خودت در آسمان‌ها دست داری

خودت در باد و باران‌ها سهیمی

نگاهت رام کرده شیرها را

تو ای با هرچه در عالم صمیمی

بگو با من حدیثی از غمت را

عطایم کن دلی عبدالعظیمی

گرفتم نان و خرمای غزل را

علی هستی و من بچه یتیمی

همیشه در خیالم سیب دارم

که نیمی هادی و مهدی است نیمی

*

حسین منزوی

ای چارمین علیِّ ولی و دهم امام

وی بر فراز عرش ولایت تو را مقام

آه ای به کُنیه بوالحسن و در لقب نقی

خورشید و ماه آینه‌دارِ تو صبح و شام

خصمانِ تو که یکسره خصم ولایت‌اند

انداختند سنگ شقاوت تو را به جام

می‌خواستند تا تو نباشی و بستُرند

از لوح روزگار تو را، نقش هر چه نام

پس زهر سینه‌سوز به کام تو ریختند

پس تیغ کینه‌ساز کشیدند از نیام

غافل که آن قلم که حدیث ولا نوشت

حتی به نقطه‌ای نزدت رنگ انهدام

«هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق»

ای زنده‌ی همیشه و ای جان مستدام

ای با همه جوانیِ خود آن چه «خضر» دید

در آینه پدید، تو دیده به خشت خام

ای رهنمای گمشدگان! هادی البشر!

وی این لقب به نام تو ظرفیتش تمام

ای دهُّمین ستاره‌ی این آسمان پاک

این دودمان بیخته خورشید بر ظُلام

ماییم و زخم‌های گرانی که تا ابد

در سینه‌های‌مان نپذیرند التیام

زخم عمیق سینه‌ی سوزان کربلا

این خون‌چکان که تازه نماید، علی‌الدّوام

ماییم و انتظار، اماما! که کی کِشَد

از آستین، نواده‌ی تو، تیغ انتقام…

*

محمدمهدی سیار

خورشید سامرا و کریم جهان تویی

ما را بده پناه که کهف امان تویی

هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس

گم‌گشته‌ایم و مشعله‌ی کاروان تویی

کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق

حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی

مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک

مستی‌فزای جان و دل عاشقان تویی

جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست

جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی

با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ است

مهمان هر امام شوم، میزبان تویی!

*

قاسم صرافان

رود از راز و نیاز تو حکایت می‌کرد

نور را عمق نگاه تو هدایت می‌کرد

ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین می‌چرخید

صورت ماهِ تو را داشت زیارت می‌کرد

دهمین بار هوالحق متجلی شده بود

چارمین بار علی بود امامت می‌کرد

درد را نسخه خال تو شفا می‌بخشید

عاشقان را دل نرم تو شفاعت می‌کرد

«و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو می‌خواندی و … آه!

آه از آن شهر که بی‌قبله عبادت می‌کرد

جامعه حرف دلت را که به خود باخته بود

«طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد»

متوکل به تماشای شرابت آورد

به دل مست تو از بس که حسادت می‌کرد

و نفهمید که مستی اثری بود که داشت

با طلوع تو به هر ذره سرایت می‌کرد…

کوه هر صبح به صبر تو سلامی می‌داد

ماه هر شب به رخت عرض ارادت می‌کرد

ری پُر از عطر سخن‌های تو می‌شد وقتی،

سید عارف ری، از تو روایت می‌کرد

«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر»

وقتی از پنجره شعر صدایت می‌کرد…

*

مهدی جهاندار

دهمین چشمه‌ی جوشنده‌ی این آبادی

آیه‌ی نور علی نور، حدیث شادی

چارمین نام علی، صبر و وقار علوی

خلق و خوی رضوی، معرفت سجادی

هرکه گمراه شد از عشق، “فلا هادی له”

هرکه دنبال شما بود، “و انت الهادی”

کی شود مژده‌ی قدقامت فرزند تو را

جبرئیل آرد و آید به مبارک بادی

ای که باران به اشارات شما می‌بارد

تشنه لب چشم به راهند هزاران وادی…

*

محمد بیابانی

شده‌ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی‌النقی!

سفری کنم وَ سری زنم به سرات یا علی‌النقی

به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس

برسم به مأمن آسمانِ رهات یا علی‌النقی

هله‌ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن

بنویس سردر مشق‌های سیات یا علی‌النقی

بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت

شود آب‌های جهان اگر که دوات یا علی‌النقی

بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم؟

که دمیده «جامعه»‌ای بدان جلوات یا علی‌النقی

تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی

و سروده‌ای غزل از زبان خدات یا علی‌النقی

و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت

شده‌اید رب جلی، ولی به صفات یا علی‌النقی

ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن

و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی‌النقی

منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو

که سلام می‌دهمت به شوقِ لقات یا علی‌النقی

نبُوَد به بودن تو غمم، به خدا که حر جهنمم

که گرفته‌ام به ولات برگ برات یا علی‌النقی

بگذار کعبه‌ی سامرا، قدمی طواف کنم تو را

سر خویش را بزنم به کوی مِنات یا علی‌النقی…

*

محسن عرب خالقی

بگذار کمی عرض ارادت بنویسم

دور از تو و با نیت قربت بنویسم

سجاده‌ی شب پهن شده، حیّ علی شعر

بگذار برایت دو سه رکعت بنویسم

بگذار که ده مرتبه در ظلمت این شهر

یا هادی و یا هادیِ امت بنویسم

شاید که چنان رود، سر راه بیایم

بر صفحه‌ی صحرای جنون خط بنویسم

مقصود من از «یا مَن ارجوهِ» رجب‌ها

غیر از تو، که را وقت عبادت بنویسم؟

با ذره‌ای از مهر تو، ‌ای چشمه‌ی خورشید

از نور تو، تا روز قیامت بنویسم

با این همه آلودگی،‌ ای آیه تطهیر

از سوره‌ی انفاق و کرامت بنویسم

از سنگ زدن بر دل آئینه بگویم

از سوختن پرده‌ی حرمت بنویسم

دست و قلمم نه، دهنم بشکند امروز

چیزی اگر از حد جسارت بنویسم

من آمده‌ام نقطه سر خط بنویسم

از جامعه، از شرح زیارت بنویسم‌

ای مهبط وحی، ‌ای نفست معدن رحمت

بگذار که از چشمه‌ی حکمت بنویسم

وقتی که تویی راه رسیدن به خداوند

این قافیه را نیز هدایت بنویسم

آه‌ ای دهمین ذکر مُجیبُ الدَّعَواتم

مضطرّم و بگذار که حاجت بنویسم

حالا که نوشتند «و کُنتُم شُفَعائی»

بگذار ز اسباب شفاعت بنویسم…



منیع: خبرگزاری مهر

روزی که امام هادی به اصرار متوکل شعرخوانی کرد


به گزارش خبرنگار مهر، احادیث فراوانی از اهل بیت (ع) وجود دارد که از شعر ایمانی تمجید کرده و شاعران را به پاسداری از مرزهای ایمان، اسلام و معارف اهل بیت (ع) پیامبر توصیه می‌کنند. این احادیث و همچنین روایات فراوانی که درباره صله دادن امامان به شاعران داریم، نشان‌دهنده اهمیت و جایگاه شعر در نظر ائمه هدی است. جدا از این، در احادیث بسیاری شاهد هستیم که حضرات معصومین خود در مواقع گوناگون زبان به شعر باز کرده و هنگامی که امکان صراحت نیست، با زبان شعر سخن گفته‌اند.

امام هادی (ع) ۳۳ سال امامت و رهبری شیعیان و مسلمانان را بر عهده داشتند و در طول این مدت با چند خلیفه عباسی هم‌روزگار بودند. در تمام این مدت اگرچه همواره تحت سیطره، بازداشت و محاصره خلفای عباسی بودند، هیچگاه در مقابل انحرافات گوناگون در اسلام و میان مسلمانان سکوت نکرده و گاه به صراحت و گاه به کنایت، از کیان اسلام دفاع کرده‌اند. از آن جمله مواجهه امام هادی (ع)‌ با متوکل عباسی و شعرخوانی حضرت به اصرار این خلیفه عباسی است.

متوکل با هدف آزار و اذیت امام و همچنین تسلط به ایشان و اطلاع از روابط حضرت با یاران و شیعیان خود، امام هادی (ع) را از مدینه به سامرا فرا خوانده و بارها در مجالس میگساری و شرابخواری خود، ایشان را به حضور می‌طلبید. در تاریخ آمده است که روزی به نیت آزار امام، مجلس میگساری و شرابخواری راه انداخت و امام هادی (ع) را نیز دعوت کرد. ماموران خلیفه امام هادی (ع) را تحت فشار قرار داده و به آن مجلس احضار می‌کنند. وقتی امام هادی(ع) وارد مجلس می‌شوند، متوکل پیاله‌ای شراب به دست گرفته و به امام تعارف می‌کند تا چنین القا کند که امام دهم شیعیان در چنین مجلسی حاضر شده و متوکل به ایشان شراب تعارف کرده است.

امام در مقابل حیله متوکل می‌گویند «خدا می‌داند که تا کنون جسم و رگ و خون من آلوده به حرام نشده است». متوکل به ناچار پیاله را عقب کشیده و به امام هادی(ع) اصرار می‌کند که «شعر بخوان». حضرت می‌فرمایند «من خیلی کم شعر قرائت می‌کنم». اما متوکل اصرار می‌کند و می‌گوید «چاره‌ای نیست، حتما باید شعر بخوانی».

امام علی النقی (ع) از فرصت استفاده می‌کنند و ابیاتی عبرت‌آمیز و کنایه‌آمیز می‌خوانند:

باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم

غلب الرجال فلم تنفعهم القلل

و استنزلوا بعد عز عن معاقلهم

و اسکنوا حفراً یا بئس ما نزلوا

ناداهم صارخ من بعد دفنهم

این الاساور و التیجان والحلل

این الوجوه التی کانت منعمة

من دونها تضرب الاستار والکلل

فافصح القبر عنهم حین سائلهم

تلک الوجوه علیها الدود تنتقل

قد طال ما اکلوا دهراً و ما شربوا

فأصبحوا الیوم بعد الاکل قد اکلوا…

یعنی: «قله‌های بلند را برای خود منزلگاه کردند و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی می‌کردند. ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلوی مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد. سرانجام از دامن آن قله‌های منیع و از داخل آن حصن‌های محکم و مستحکم، به داخل گودال‌های قبر پایین کشیده شدند و با چه بدبختی به آن گودال‌ها فرود آمدند. در حالی که منادی فریاد زد و به آنها هشدار داد که: کجا رفت آن زینت‌ها و آن تاج‌ها و هیمنه‌ها و شکوه و جلال‌ها؟ کجا رفت آن چهره‌های پرورده نعمت‌ها که همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پرده‌های الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه می داشتند؟».

امام هادی(ع) با این اشعار، غیر مستقیم، حال و آینده متوکل عباسی را توصیف می‌کنند و او را از حس غرور و نخوتش به زیر می‌کشند. متوکل که انتظار چنین شعرهایی را ندارد و در میان جمع نیز بی‌آبرو شده است، با این اشعار منقلب شده، ظرف شرابش را به گوشه‌ای می‌اندازد و گریه می‌کند.



منیع: خبرگزاری مهر

«نانوشته‌های فصل باد» علیرضا طبایی منتشر شد


به گزارش خبرگزاری مهر، مجموعه شعر «نانوشته‌های فصل باد» سروده مرحوم علیرضا طبایی به‌تازگی توسط انتشارات بادمداد نو منتشر و راهی بازار نشر شده است.

علیرضا طبایی متولد ۱۴ آذر سال ۱۳۲۳ در شهر شیراز بود که ۱۹ شهریور امسال در ۸۰ سالگی از دنیا رفت. اولینمجموعه شعرش با عنوان «جوانه‌های پاییز» در تیرماه ۱۳۴۴ منتشر شد. او از سال ۱۳۴۸ به ترانه‌سرایی روی آورد و طی چند سال موفق به خلق ترانه‌های ماندگاری همچون «طلسم آرزوها»، «کوچه میعاد»، «عشق تو نمی‌میرد»، «تنها با گل‌ها»، «شهر فرنگه چشمات»، «مرد سرگردان»، «یاد آن شب‌ها»، «دختر دریاها»، «آسمان آسمان»، «نگاهم با نگاهت قصه‌ها داره» و… شد. طبایی برای ۱۴ سال مسئولیت اداره صفحات شعر مجله «جوانان امروز» را برعهده داشت.

از این شاعر و ترانه‌سرا پیش از این، مجموعه شعرهای «جوانه‌های پاییز» سال ۱۳۴۴ توسط انتشارات پیروز، «از نهایت شب» سال ۱۳۵۰‌ توسط انتشارات بامداد، «خورشیدهای آن سویدیوار» سال ۱۳۶۰ توسط انتشارات توس، «شاید گناه از عینک من باشد» سال ۱۳۸۵‌ توسط انتشارات آیینه جنوب (برگزیده جایزه شعر خبرنگاران)، «مادرم ایران» سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات شادان، «تندر اما ناگهانی‌تر» سال ۱۳۹۲ توسط انتشارات آوای کلار، «تاک کهنسال و خوشه‌های صبح» سال ۱۴۰۱ و مجموعه ترانه «عشق تو نمی‌میرد» سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات آرادمان منتشر شد.

«نانوشته‌های فصل باد» دربرگیرنده ۴۸ قطعه شعر با مضامین اجتماعی و عاطفی از این شاعر و ترانه‌سرای فقید است که اغلب آنها در ۲ دهه اخیر سروده شده‌اند.

وی در واپسین روزهای زندگی خود، مراحل نهایی آماده‌سازی و بازبینی این کتاب را به پایان رساند و آن را برای چاپ در اختیار ناشر قرار داد.

این‌کتاب با ۸۸ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۱۰۰ هزار تومان منتشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

ماجرای علاقه حاج قاسم به یک شعر؛ فیلم منتشرنشده از شعرخوانی سردار


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ جواد شیخ الاسلامی: سیدمحمدمهدی شفیعی شاعر اهوازی و متولد ۱۳ شهریور ۱۳۷۰ است. از این شاعر پیش از این کتاب «مرز ما عشق است» توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. اسم اولین کتاب شفیعی برگرفته از غزلی درباره مدافعان حرم است که بارها مورد توجه حاج قاسم قرار گرفته بود. غزلی با ردیف «چه فرقی می‌کند» که از زمان انتشار تا امروز به بهانه‌ها و مناسبت‌های مختلف زمزمه اهل شعر و ادبیات می‌شود.

به بهانه روزهای سالگرد شهادت شهید سلیمانی گفتگویی با این شاعر داشتیم تا درباره بهانه سرایش این شعر و توجه خاص حاج قاسم به شعر شفیعی گفتگو کنیم.

در ادامه متن شروح این گفتگو را می‌خوانید؛

* آقای شفیعی، شما یک بخت بزرگ در زندگی ادبی دارید و آن هم توجه خاص شهید سلیمانی به غزلی از شماست. از اینجا شروع کنیم که چه شد این غزل را نوشتید؟

نوشتن این غزل به جلسه‌ای به اوایل ماجرای شهدای مدافع حرم برمی‌گردد. خوزستان به این دلیل که مردم آن عرب‌زبان هستند، زودتر از استان‌های دیگر با ماجرای سوریه اشنا شده بودند. به همین خاطر جزو استان‌های پیشتاز در ماجرای دفاع از حرم بود و بچه‌های اهواز از کسانی بودند که خیلی زود به قافله دفاع از حرم پیوسته بودند. در آن دوره‌ای که مظلومیت شهدای مدافع حرم بیشتر از امروز بود، جمعی از هم‌رزمان این شهدا برنامه‌ی کوچک و محدودی برای یکی از شهدای مدافع حرم اهوازی گرفته بودند. در آن جلسه هم تنها خانواده شهدا دعوت بودند. این عزیزان من را برای شعرخوانی دعوت کردند و من دلم می‌خواست کار تازه‌ای را در آن جمع بخوانم. توسلی به خود شهدا کردم و خدا لطف کرد و این شعر به این مناسبت سروده شد. سال ۹۴ بود که این شعر سروده شد.

* پس نزدیک ده سال از زمان سرودن این شعر گذشته است.

بله. سال ۱۳۹۵ بود که من این شعر را در دیدار شاعران با رهبری خواندم. نیمه دوم سال ۹۴ این شعر سروده شد و خرداد ۹۵ هم خدمت آقا خواندم.

* شعرخوانی در دیدار چگونه بود؟ واکنش رهبر انقلاب چه‌طور بود؟

خدا لطف کرد و شعرخوانی خوبی شد. رهبری هم محبت داشتند. همانطور که در فیلم شعرخوانی مشخص است، هم آقا و هم اساتید و دوستان حاضر در جلسه شعر را تحسین می‌کردند. بعد از این دیدار هم از جهت رسانه‌ای یک توجه ویژه‌ای به شعر شد و خیلی گل کرد.

* این شعر از اشعاری بود که درباره حضور ایران در سوریه، یک گفتمان را شکل دادند. یا به عبارتی گفتمان حضور ایران در سوریه را به فضای فرهنگی و رسانه‌ای کشور به زبان شعر درآورد و به جامعه منتقل کرد. شعر دیگری هست که به اندازه این شعر درباره مدافعان حرم شنیده شده باشد؟

البته قبل از آن هم کارهای موفقی نوشته شده بود و خوانده شده بود، منتهی شاید هیچ‌کدام‌شان این توفیق رسانه‌ای و اجتماعی را نداشتند که به اندازه این شعر دست به دست بشوند و به شکل‌های مختلف بازنشر شوند. ضمن اینکه این شعر زبان و گفتمانی داشت که به بهانه‌های مختلف مثل شهدای آتش‌نشان هم دست به دست می‌شد. چون به مسأله شهادت یک نگاه جهان‌وطنی داشت، در هر مناسبتی که این نگاه تکرار می‌شد، این شعر دوباره خودی نشان می‌داد. یادم است که این شعر آن موقع روی سنگ قبر بعضی شهدای مدافع حرم هم حک شد. دو یا سه شهید مدافع حرم هستند که این شعر روی سنگ قبرشان نوشته شده است و یکی از آنها را از نزدیک دیده‌ام.

* شاید قبور بیشتری هم باشد که این شعر روی آنها حک شده باشد. از قبور این شهدا عکس ندارید؟

نه متاسفانه. ولی یکی از آنها از دوستان شهید صدرزاده است و کنار شهید صدرزاده هم دفن شده است. دو بیت از این شعر روی سنگ قبر این شهید عزیز نوشته شده است.

* درباره ماجرای حاج قاسم و توجه و علاقه‌ای که به این شعر داشت صحبت کنیم. چه زمانی فهمیدید حاج قاسم به این شعر علاقه دارد؟

سال ۹۶ بود که یکی از دوستان کرمانی به من خبر داد که حاج قاسم در یک یادواره شهدا این شعر را خوانده و با آن گریه کرده است. به من گفت که فیلم شعرخوانی حاج قاسم وجود دارد ولی تصمیم دارند آن را فعلاً منتشر نکنند. یادم است که به من قول دادند که در یک فرصت فیلم را به من نشان بدهند، اما هیچوقت این فرصت فراهم نشد. بعد از شهادت حاج قاسم بود که دیدم در یک پست تگ شده‌ام. آنجا اولین‌بار بود که خودم شعرخوانی حاج قاسم را می‌دیدم. البته کلیپ ترکیبی بود از شعرخوانی خودم در دیدار با رهبری و شعرخوانی حاج قاسم.

وقتی این کلیپ منتشر شد، دوباره یک توجه رسانه‌ای نسبت به شعر رقم خورد و خیلی گل کرد. بعدها فیلم خام و کامل این شعرخوانی هم به دستم رسید که در آن فیلم خام حاج قاسم یکی دو جمله درباره شعر دارد که تا امروز جایی منتشر نشده است.

* درباره شعر چه می‌گوید؟

حاج قاسم در آن شعرخوانی درباره شعر می‌گوید «این شعر یک رساله جامع سیاسی است». هرجایی که این شعر از زبان حاج قاسم پخش شده، همراه با موزیک و یا شعرخوانی خود من است و این جمله از حاج قاسم تا حالا جایی بیان نشده است.

* چه احساسی داشتید وقتی فهمیدید حاج قاسم این شعر را دوست داشته است؟

تجربه خیلی خوبی بود. خیلی خوب بود ببینی شعری که با همه باورت در یک موضوعی نوشته‌ای، حالا ورد زبان کسی شده است که بیش از همه استحقاق آن را داشته. واقعاً حق حاج قاسم بود که این ابیات را به زبان بیاورد؛ چون این نگاه و فهم از شهادت و جهان‌وطن بودن، از همه بیشتر در گفتار و رفتار حاج قاسم بود و اصلاً این موضوع را زندگی کرده بود. وقتی چنین فردی این شعر را می‌خواند، انگار این شعر از اول مال تو نبوده است. مال او بوده است و حالا صاحب اصلی‌اش دارد این شعر را می‌خواند. خلاصه اینکه حاج قاسم شعر را خواند و خیلی به آن توجه شد. بعداً یک اتفاق جالب هم افتاد و شهید امیرعبداللهیان هم این شعر را در یک جلسه قرائت کرد و خاطره‌ای از حاج قاسم درباره آن تعریف کرد.

* ماجرای شعرخوانی شهید امیراعبداللهیان و این خاطره چیست؟

بعد از شهادت حاج قاسم در یکی از فرهنگسراهای تهران جلسه‌ای با موضوع شعر مقاومت برگزار می‌شد که سخنران آن شهید امیرعبداللهیان بود. آقای امیرعبداللهیان «بسم‌الله الرحمن الرحیم» گفت و گفت که من می‌خواهم صحبتم را با شعری شروع کنم که حاج قاسم این شعر را خیلی دوست داشت و چند جا بودم که حاج قاسم این شعر را می‌خواند و با آن ارتباط برقار می‌کرد. بعد از این حرف‌ها هم غزل من را خواند. همان جا سیدمحمدجواد شرافت که اجرای برنامه را به عهده داشت، به ایشان گفت شاعر این شعر الآن در جلسه است! شهید امیرعبداللهیان هم خوشحال شد و گفت که بعد از جلسه همدیگر را ببینیم. بعد از جلسه همدیگر را دیدیم و امیرعبداللهیان به من گفت یکبار در سوریه با حاج قاسم جلسه داشتیم. این جلسه خیلی سخت گذشت و جلسه تلخی بود.

وقتی در ماشین نشستیم، حاج قاسم با یک حسرتی مدام تکرار می‌کرد «هر که را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست…». انگار که حسرت شهادتش را این‌طور بیان می‌کرد و می‌گفت ترسی از شهادت نداریم و به آن مشتاقیم. شهید امیرعبداللهیان ادامه داد من چند جا خودم شاهد بودم که حاج قاسم این شعر را زمزمه می‌کرد و می‌خواند. جالب اینکه من علاقه حاج قاسم به این شعر را از زبان دیگران هم شنیده‌ام. یکی از سرداران سپاه در یک جلسه شعرخوانی دیگر، همین حرف را به من گفت. می‌گفت من چندجا حضور داشتم که حاج قاسم این شعر را در آنجا خواند.

* این غزل شما ورد حاج قاسم شده بود؟

بله.

* توجه یک شخصیت نظامی در آن مقام و منسب، و با آن مشغله‌ها، به یک شعر خیلی جالب است. آن هم چنین ارتباط عمیق و عاطفی که حاج قاسم با این شعر برقرار کرده! نکته دیگری درباره این شعر یا حاج قاسم دارید؟

بله. اتفاقاً همین را دوست دارم بگویم. برای خود من شخصیت حاج قاسم خیلی جالب است. یعنی این تک‌بعدی نبودن حاج قاسم و حاج قاسم‌ها واقعاً دارای ارزش و محل توجه است. آدم‌هایی که به حسب ظاهر غالباً آدم‌های خشکی هستند و با ادبیات و هنر و لطافت سر و کار چندانی ندارند، کسانی که عمرشان با اسلحه و سلاح و جنگ گذشته است؛ اینها طوری در مکتب انقلاب اسلامی تربیت شده‌اند که تا این حد به شعر و هنر نزدیک هستند. آدم‌هایی مثل شهید چمران در نسل قبل و حاج قاسم را در نسل حاضر داریم که در اوج جنگاوری و دلاوری و شجاعت، حواس‌شان به شعر و هنر هم هست. همان حاج قاسمی که روی خاکریز، با دست‌های توی جیب و بدون اسحه راه می‌ورد و باکی از مرگ ندارد، به شعر و ادبیات هم علاقه دارد و این علاقه در اوج است.

این حال خوش عاطفی و معنوی، به خاطر لطافت روح این آدم‌ها است. چیزی که در مورد حاج قاسم برای خود من خیلی جالب و دوست داشتنی است، این است که جنگ این آدم‌ها را زمخت نکرده و نه تنها ظرافت‌ها و لطافت‌های انسانی را از آنها نگرفته، بلکه می‌بینی روز به روز شخصیت‌شان لطیف‌تر و حساس‌تر شده است. علی‌رغم اینکه در خشن‌ترین معرکه‌ها حضور داشتند، این‌طوری با یک شعر ارتباط برقرار می‌کنند و آن را زمزمه وجودشان می‌کنند. من بعید می‌دانم جز در مکتب مقاومت بتوان شبیه این آدم‌ها را پیدا کرد و حاج قاسم به معنای واقعی گل سرسبد آنها بود.



منیع: خبرگزاری مهر

چاپ کتاب ایرج پارسی‌نژاد درباره «نیما یوشیج در یادداشت‌هایش»


به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «نیما یوشیج در یادداشت‌هایش» نوشته ایرج پارسی‌نژاد به‌تازگی و همزمان با سالروز درگذشت نیما یوشیج توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است.

ایرج پارسی‌نژاد می‌گوید در کتاب خاطراتش، گوشه‌هایی از دلبستگی خود به نیما یوشیج و شعرش را بازگو کرده اما در اوقات فراغتش که فرصت مطالعه رساله‌ها و نامه‌های پراکنده او دست داده، با این‌حقیقت مواجه شده که از بدعت‌ها و بدایع نیما در شعر زیاده گفته و نوشته شده اما کمتر به افکار اجتماعی و سیاسی و فلسفی او توجه شده است. در حالی که آگاهی درست و دقیق از احوال و افکار نیما می‌تواند مخاطب را با جریان فکری و فرهنگی زمانه او آشنا کند.

به این‌ترتیب مولف کتاب پیش‌رو، مقالاتی را درباره موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی و فلسفی مرتبط با نیما یوشیج نوشته که تاکنون ناگفته مانده بوده‌اند. او می‌گوید این‌مطالب به‌صورت دقیق و روشمند، بر اساس رساله‌ها، نامه‌ها و یادداشت‌های نیما، نوشته شده و درباره هر موضوع از آن‌ها هم تحلیلی انتقادی ارائه کرده است.

پارسی‌نژاد می‌گوید حالات نیما طوری بوده که گویا خودش از اهمیت تاریخی شعرش آگاه بوده و می‌دانسته آیندگان نه‌تنها درباره شعرش که در احوال و اندیشه‌هایش هم کندوکاو می‌کنند. به همین‌دلیل در نامه‌ها و یادداشت‌هایش و هرجا دستش رسیده، فکر و عیده و نظر خود را درباره اشخاص و افکاری که با آن‌ها سروکار داشته ثبت می‌کرده است.

یادداشت‌های پارسی‌نژاد درباره احوال و افکار نیما، توسط سعید صدقی گردآوری و ویرایش و برای درج در این‌کتاب آماده شده‌اند.

عناوین مقالات این‌کتاب به‌ترتیب عبارت‌اند از:

زندگی، اندیشه‌های فلسفی و سیاسی، نیما و ارانی، عبدالرزاق بی‌نیاز، برخورداری از پشتیبانی حزب توده، بازگشت به خدا، غرب‌ستیزی، بدگویی از مصدق، تاسف از تیرباران‌شدن مرتضی کیوان و …، روی‌آوردن به اسلام و ائمه، ارتجاع ادبی، حسرت حقوق استادان، ستایش از کاظم غواص، درباره استادان زبان و ادبیات فارسی، نیما و خانلری، تیرگی رابطه، نیما و کنگره نویسندگان، نیما و عالیه، نامه‌های نیما به عالیه، نیما و پدر و مادر، نیما و شاملو، نیما و آل احمد، نیما و اخوان ثالث، حاصل گفتار.

پس از این‌فصول هم گاه‌شمار زندگی نیما یوشیج و نمایه کتاب آمده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

به گمان نیما مبانی روان‌شناسی با فیزیولوژی و بیولوژی انسان بیشتر قابل تبیین و توجیه است تا با مسائل اجتماعی. راست است که مسائل اجتماعی هر جامعه می‌تواند در روان افراد آن‌جامعه موثر باشد، اما از یاد نباید برد که قضایای اجتماعی و اقتصادی و موضوعات و مفاهیم علم روان‌شناسی مباحث جداگانه‌ای است که هریک را با تئوری‌های خاص خود باید بررسی کرد. به‌عبارت دیگر، حیات مادی آدمی ربطی به زندگی روحی و روانی او ندارد، اما اگر از زندگی مفهومی کلی‌تر مراد باشد، باید دید که آیا بنیاد زندگی آدمی بر «روان» است و درمان و حل مشکلات آن در حوزه «روان‌شناسی» است؟

پاسخ نیما به این‌پرسش منفی است؛ زیرا به گمان او، علم روان‌شناسی را در نوع مناسبات اجتماعی و در وضع جریان اقتصادی جامعه باید مطالعه کرد. نیما «سهو متدیک» رساله پسیکولوژی ارانی را معلول درآمیختن حیات مادی و معنوی جامعه می‌داند، تا آنجا که برای درمان مشکلات روانی افراد جامعه باید به پندیات سعدی یا به توصیه مصلحان اخلاقی، ساموئل اسمایلز و دکتر واتسون، توجه کرد.

این‌کتاب با ۱۴۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۷۰ هزار تومان منتشر شده است.



منیع: خبرگزاری مهر

جشنواره شعر جوان سوره فرصت خوبی برای معرفی استعدادهاست


به گزارش خبرنگار مهر، علی داودی مدیر دفتر شعر حوزه هنری جشنواره شعر جوان سوره را فرصتی برای استعدادیابی و حمایت از شاعران جوان دانست و گفت: از شاعران و محققان جوان دعوت می‌کنم حضور در این جشنواره را از دست ندهند. به ویژه شاعران جوان که برای ابتدای مسیر ادبی‌شان نیاز به حمایت‌های ویژه دارند.

وی افزود: جشنواره سوره یکی از جشنواره‌های شناخته شده در عرصه شعر است که بسیاری از اساتید و چهره‌های شاخص شعر امروز سابقه حضور در این جشنواره را داشته‌اند. این جشنواره بعد از چند سال تعطیلی دوباره برپا شده و فرصتی مغتنم برای گردهمایی شاعران و حضور در یک همایش بزرگ ادبی است.

داودی در پایان، موضوع‌محور نبودن این جشنواره را یکی دیگر از ویژگی‌های جشنواره شعر جوان سوره معرفی کرد و گفت: بسیاری از شاعران دوست دارند بدون موضوع‌بندی آثارشان را در محک داوری قرار دهند. از این نظر این جشنواره اتفاق خوبی است و شاعران می‌توانند با هر رویکرد و قالب و ساختاری که دوست دارند در این جشنواره حضور پیدا کنند. دوباره از شاعران جوان که پیگیر جریانات ادبی هستند، دعوت می‌کنم این جشنواره را با حضورشان مزین کنند و از این فرصت به خوبی برای معرفی شعرشان استفاده کنند. این جشنواره فرصت بسیار خوبی برای معرفی استعدادهای جوان به شعر کشور است و امیدوارم خود شاعران جوان هم به خوبی از این فرصت بهره ببرند.

علاقه‌مندان برای حضور در جشنواره شعر جوان سوره می‌توانند پس از ثبت نام اینترنتی طریق پایگاه artfest.ir، آثار خود را به دبیرخانه مرکزی جشنواره‌ها به نشانی تهران، خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری، طبقه سوم، مرکز آفرینش‌های ادبی ارسال کنند.



منیع: خبرگزاری مهر

سرزمین شعر باعث شد شعر از حالت مکمل برنامه‌های سیما خارج شود


به گزارش خبرنگار مهر، تهیه‌کننده برنامه «سرزمین شعر» در گفت‌وگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه سرزمین شعر از فصل اول تا فصل سوم مسیری تکاملی را طی کرده است، گفت: ما در این سه فصل سعی کردیم هم از لحاظ شکلی و هم از لحاظ محتوایی، ایرادهایی را که کارشناسان و متخصصان رسانه و شعر به برنامه می‌گیرند، یکی‌یکی اصلاح و فرصت‌های بهتری برای شاعران ایجاد کنیم.

زارعان افزود: در فصل دوم ارتقای تصویری و محتوایی خوبی داشتیم. تصورم این است که می‌شود نمودار سرزمین شعر را همچنان رو به بالا دید. در فصل سوم هم سعی کردیم از فصل دوم موفق‌تر باشیم و از لحاظ فنی و محتوایی کار بهتری به مخاطبان ارائه کنیم. ما در این فصل توانستیم با حضور چهار خواننده برتر و استاد آواز، شکل جدیدتری از مناسب‌خوانی را فراهم کنیم.

امیرحسین مدرس شاعر است و معاشرت خوبی با داوران و شاعران دارد

وی درباره حضور امیرحسین مدرس به عنوان مجری در فصل‌های دوم و سوم این برنامه گفت: حضور آقای مدرس در سرزمین شعر فرصت بسیار خوب و گرانقدری ایجاد کرد. فردی که هم مجری قابلی است و هم ادبیات را خوب می‌شناسد. نمی‌شود گفت آقای مدرس بین مجریان امروز کم‌نظیر است؛ بلکه می‌توان گفت بی‌نظیر است. اشراف ایشان به حوزه‌های مختلف کمک کرده که برنامه تقویت شود. مدرس واقعاً یک ادیب است؛ هم خودش شاعر است، هم درک خوبی از شعر دارد، هم خواننده است و هم خوشنویس است. یعنی یک مجری جامع‌الاطراف است و همین ویژگی‌ها باعث شده که معاشرت خوبی با هیئت داوران و شاعران داشته باشد و فضای برنامه را به شدت گرم و صمیمی کند.

«سرزمین شعر» ذائقه ادبی مردم را تقویت کرده‌ است

زارعان سرزمین شعر را فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران دانست و ادامه داد: این برنامه می‌تواند خیلی از کشورهای دیگر را هم در آغوش خودش جای دهد. افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و حتی بخش‌هایی از هندوستان و پاکستان هم می‌توانند در این سرزمین جای بگیرند. امید اصلی سرزمین شعر این است که توانایی مالی مناسبی پیدا کند تا بتواند میزبان شاعرانی از هند و پاکستان و افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان و حتی بعضی از شاعران باشد که در ۲۵ کشوری حضور دارند که زبان فارسی در آنها تدریس و تحصیل می‌شود.

پیش از این استفاده از شعر ابزاری بود

تهیه‌کننده سرزمین شعر، حمایت‌های تکمیلی نهادهای حوزه زبان فارسی را طلب کرد و گفت: بعضی از نهادها مثل بنیاد سعدی، فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و سازمان فرهنگ و ارتباطات باید برنامه سرزمین شعر را فرصت ببینند و از آن حمایت کنند تا اتفاقات بزرگی برای زبان و ادبیات فارسی رقم بزنیم. تا این لحظه متأسفانه حمایت مساعد این‌چنینی انجام نشده است. اگرچه سازمان فرهنگ و ارتباطات در نوروز گذشته مقدمات حضور مهمانان خارجی را برای ما فراهم کرد، ولی ما انتظار داریم این فرایند تقویت شود و دیگر نهادها هم به وظیفه محتوایی خودشان عمل کنند تا سرزمین شعر وسعت واقعی خودش را برای فارسی‌زبانان به نمایش دربیاورد.

وی درباره نقش سرزمین شعر در تغییر ذائقه عمومی مردم در حوزه شعر گفت: تا قبل از سرزمین شعر، بهره‌مندی برنامه‌های تلویزیونی از شعر بیشتر ابزاری بود. یعنی در یک مراسم سوگواری یا در اعیاد به عنوان مکمل برنامه‌ها استفاده می‌شد، نه اینکه اصالت برنامه‌ها باشد. اگر هم برنامه‌ای اصالتاً شعری بود، شعر معاصر نبود و بیشتر به متون کهن می‌پرداخت. اما حالا می‌توانم بگویم که شعر برای شعر در تلویزیون معنا شد و سرزمین شعر فرصت بی بدیلی شد برای اینکه شاعر هم شنیدنی باشد و دیدنی.

زارعان در پایان گفت: ما تا امروز، با حضور بیش از ۱۰۰ شاعر در سرزمین شعر و ارائه بیش از ۶۰۰ شعر مناسب و بعضی وقت‌ها عالی، ذائقه ادبی و شنیداری مردم را تقویت کرده‌ایم و امیدواریم که فصل‌های بعدی سرزمین شعر باعث بشود که درصد بزرگی از تماشای مردم به سمت شعر اختصاص پیدا بکند و شعر به عنوان هنر اول و عنصر اصلی فکر و فرهنگ انسان ایرانی، جلوه بهتری در رسانه پیدا کند. استمرار این مسیر می‌تواند تلویزیون را به خانه‌ای برای شعر تبدیل کند و از نهادهای مرتبط خواست تا با حمایت‌های بیشتر، این برنامه را به افق‌های بالاتری برسانند.



منیع: خبرگزاری مهر